تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
غزاله غفارزاده

گره می‌زنم سبزینهٔ مهر را به غنچهٔ لبان تو شاید تبسمت بگشاید گره کورِ دلم را غزاله غفارزاده/ سپکو

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"انگاره های تنها" انگاره های تن-ها با نگاهم تن به تن و همهمه ی آفتاب. کجاست ساقه های اشاره؟! که از زمین برخیزد آبستن نوری شود تنش های شبانه. از برابرمان کی می گذرد، بکارت صبح؟! و آنکه از آن سوی پنجر...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

از این روزهای یخ بندان رفتن های طوفانی ات برایم به یادگار می ماند.

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

اولین کسی که شعر مرا خواند چشمان زیبای کال تو بود لبانت را بدون هیچ عذری به تنم پیچاند کمرم بی تخت به ناز شصت پایت قفل کرد سرم فریاد کشید معلق درهوا بمان نرو که تو را دنیایی دوست دارم اگر ملافه هایم...

ادامه شعر
محمد  میرزایی

جنگ تمام شده است پوتین هایم را موزه خرید جنگ تمام شده است اما هرروز تکه ای از بدنم به پشت خط مقدم برمیگردد دستم از سیم خاردار رد میشود تا رختخواب قدم هایم را می‌شمارم خواب هایم جنگی ترافیک و ترافیک تا...

ادامه شعر
محمد  میرزایی

صندلی های راهرو فریاد می کشند حق با تو نیست! حق با تو نیست! مشتی گره شده بر روی میز کوبیده میشود بازی های بزرگانه ای که قاضی به عینک دستور داد بلغزد تا نبینید وبغض کودکی که نمی‌داند ناهار را در رست...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《سیلی باد》 پائیز جان..؛ کدام روزهایت رنگ غم نیست؟ همچون برگ های زرد درختان که واژه های مرا بغل کند در روزهای آفتابی, تا از حنجره ی قلمم شعر شاد متولد شود برای جشن کاغذهای خط خطی و مچاله ای که زیر شلا...

ادامه شعر
سیدحسن نبی پور

مسافرم از نیشابور آمده ام دیار خیام،عطار و کمال الملک اهل قلم با چمدانی شعرهای ناگفته در ازدحام این جمعیت درمشهد غریب دور از وطن ماندم مانندطفلی گم کرده مادر زیر لب زمزمه خدا، خدای من اندوه مرا کسی...

ادامه شعر
samin rahimian

پیش چشمم جایی ست زمینش همه آبی ست آسمانش ابری ست و در اینجا درختی ست که از آبی دریای بزرگ ، سر برافراشته است بر بلندی هایش تا افق ها پیدا ست می نشینم به لب شاخ بلند دیده ام خیره به اعماق افق منتظر...

ادامه شعر
سکینه شهبازی

بعد رفتن ات ای باغبان بی احساس فکر نکن که گل های باغ مرده است در این شوره زار هزار گل شاد امید رویده است سکینه شهبازی...

ادامه شعر
سیدحسن نبی پور

زمستان ××××× زمستان سختی بود درشبهای سردو بارانهای بی امان که می بارید بربام خانه ازسقف خانه های چوبی آب می ریخت بی وقفه.... مادرم تشت هاوظرفهای زیادی راروی فرش گذاشته بود تافرش خیس نگردد خانه اشک...

ادامه شعر
احمد آذرکمان

در پنهانِ خویش، گرمِ شکفتنی - زودتر از موعد و ناگهان در خود تهیه می‌شوی شبیه درخت‌های مسافر. و آهسته چرخ می‌زنی در حومه‌هایِ دعوتی پاک و جایِ خالی پرنده را پُر می‌کنی بر پله‌های دریا رو به آفتا...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《دل مچاله》 به غم های پریشانت بگو روزی آرزوهای برآورده نشده ات زنگ در خانه ام را می فشارد که پائیز مرا پُر کند از برگ های کبود؛ شاید آن روز دستانت بنویسد احوال دل مچاله شده ام را شبیه شعری عاشقانه در ...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

هنوز هم ماهی ها در خشکی جان می دهند و من نمیدانم دریا با این همه نازپرورده چه می کند؟!!!

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《سُرفه های ناگوار》 خنده ای در صورت تو نیست ولی در چشمان من چوب خط گریه ها پُر شده از اندوهِ نگاه اشکبارت که چندین سال بی وقفه بارید, پشت پلک های هر شبم ساعت شنی خوابید درون صبح اَبری فرداهایم و ته م...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《ته نشین》 وداع می کنم با دستانت و همه ی خاطراتم عطرهای جامانده ای ست بر پیراهنم, خودت با لبخند های مرموزت به این پایان عاشقانه بخند که تمام واژه های ته نشین شده در شعر چشمانت همرنگ پائیز من بود؛ انگ...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

شب تا کمرگاهم می آویزد دامنی بر میعادگاه می کشم زن زیبا مردانه گام برمیدارد ، مردانه میخندد .. زن زیبا در هجرت پرندگان سپیدجامه ،می تراود از سکوت کوهستان ها.. در نگاهش ،تاخت های آهوانه ی وحشی .. . . ....

ادامه شعر
موسی  شریفی

مرا فهم کنُ و همنشینم باش مرا که دوست دار تواَم مرا که آشنای سکوتُ گه همزبان تواَم مرا که هیچگاه کنار تو نخوانده ام از یاس آیه ای و تلالو امید را همواره در پشت تاریک ترین حصاران فریاد کرده ام آری م...

ادامه شعر
مرتضی سنجری

《اشک سیب》 در باغچه ها بکارید مرا من مژهِ چشم شما هستم اشک سیب باغ تنهایی من خار در گلوی شما هستم, من کالبد بی جان درون خاکم‌ چون ریشه های گم شده اما در جنگل موی سیاه شما هستم, من شعر کوتاهِ عاشقانه ی...

ادامه شعر
سیدحسن نبی پور

فریاد ******** فریادهای جوانان راشنیدیم دختران وپسران جوان سرهای برهنه های دختران رادیدیم پریشانی موهایشان را.... خونهایشان رابرآسفالت های خیابان وسنگ فرش پیاده روها وکودکان کار راباپای برهنه درپیاد...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا