- لیست اشعار
- قالب
- ترانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
چی می شد پنجره های خونه ها رو به باغای بنفشه وا می شد به روی پرنده های بی پناه برای خوردن افشه وا می شد چی می شد بالِ درختِ زردآلو زیرِ برج آهنی نمی شکست هنوزم گنجشککِ خاطره هام تو خونه رو یاسمن ها می...
ادامه شعرپر از برکتِ باتو این خونمون چه عطری خوشی تو هوا پخشه و خدا هرکی و خیلی دوسش داره یه دختر بهش میده می بخشه و همه آرزوم ِ که خوشبخت شی بمونی برامون گلم دخترم صدای تو، لبخندت، این بودنت چه خوبه که م...
ادامه شعربزا[ر]عطرِ تو بپیچه توی پیرهنم دوباره هُرمِ دستاتو بگیره دستای تنها و سردم منو از خودت پُرم کن تو که دستات خودِ عشقه تو نباشی منم انگار تنها دورِ خود میگردم بی تو من آخرِ خطّم مرگ،دنیامو گرفته یه...
ادامه شعریه ساعت که همیشه روی کوکه یه ساعت که به دستت گیرکرده همیشه حال ساعت کوکه وقتی خودش روباچشات درگیرکرده زمانوکوک کن رواولین بار که چشمم روبه چشمات بازمیشه همونجایی که توهستی بهاره بهارازچشم توآغازمیشه...
ادامه شعریه جایی آخرِ دنیا هنوزم هوات،سیارهی ما رو گرفته توو دنیای موازی با تو هستم تو و دستات،دنیا رو گرفته یه جایی آخرِ دنیا هنوزم نشون کردی یه سیبو روو درختی هوای گرگ و میش و عطرِ چشمات دلم رو داده دستِ ...
ادامه شعرهوای نگاتو برام بُر نزن بذار توی چشمات خدایی کنم بذار آسمونت بباره برام با چشمای تو همسرایی کنم برام از بلندیِ عشقت نگو دارم پرت میشم از عمقِ تنت پُر از حسّ افتادن از چشمتم یه احساسِ گنگم واسه پیره...
ادامه شعرخورشیدو قایم کردی توو چشمات با هر نگاهت باغ میرقصه با چشم هات ریختی بهم شهرو چشمات نباشه عشق پُرنقصه دیوارها خالی شدن از عشق از هر چی واسه حالِ من خوبه از هرچی که درمونیه واسه این دل که بی تو سخت آ...
ادامه شعربا من بمون تا آخرین بوسه بازم بیا من رو هوایی کن در بر بگیرم مثلِ یه پیچک با عشق با من همصدایی کن دستامونو پل کن به سمتِ هم بازم توو آغوشت منو حل کن وقتی به هم میریزه اعصابم با یک تبسّم حلّ معضل ک...
ادامه شعریه دیوونهام،بی حساب و کتاب دلم با خیالاتِ رنگی خوشه شبو خط بزن از توو دنیای من منو عطرِ چشمات توو شب میکُشه چروکیدم از فصلِ پائیزِ تو بهارت کجاس تا که داغم کنه کجا رفته دستای پُر مهرِ تو کویرِ منو...
ادامه شعربا دشمنم نشستی منو به خاک نشوندی دیدی دارم می میرم ببین کجا کشوندی لب بر لب رقیبم گلبوسه ها گرفتی داغ یه بوسه بر من گذاشتیو برفتی حالا ببین که دنیا چقدر عجیب و گِرده اونی که دوسش میداشتی رفته که بر...
ادامه شعرامید من توی به فردا امیدی در این تاریکی پیدا در این جراحی لبخندها در این تبسم غم ها نگاه کن که بی امید تو میبازم حرفی از فردا بزن تا برخیزم باید در تاریخ سراغ گیرم عشق و مهر و لبخند را امروز ببین چقد...
ادامه شعرمن مستم و رندانه در خلوت و خاموشی چشمان تو را بوسم معنای فراموشی در دست تو گل دادم در چشم تو روئیدم ای جان به فدای تو چندیست که خاموشی درویش صفت گشتم در حسرت دیدارت برگرد و سلامی کن بر عاشق...
ادامه شعرهوای ساحلِ حالم ، شلوغ و شیر تو شیره هوسهایش پراکنده ، کلافی دست و پا گیره در و دیوار احساسم ، خراب و رقّت انگیزه دلم تنها و سرگردون ، همش با غم گلاویزه چقد خوبه که این حالم ، بهای موندنم باشه چقد خ...
ادامه شعرامشب به دور تو میگردم تمومه دغدغه هام میرن از یادم مثله یه ماهی توی دریا، گم میشم توی آغوشت لبخندت چه زیباست خورشید توی چشمات میخونم تو گوشت عزیزم من با تو آرومم من بی تو بارونم دنیامی عشقمی همه ج...
ادامه شعرچی بگم وقتی چشات مثل دوتا قنارین ازتو آشیونشون سمت چشام فرارین دلشون میخاد بیان که توی چشمام بمونن توچشام لونه کنن ازعاشقیمون بخونن ساقین مردمکات می میریزن توی چشام مست مستم میکنن وقتی بهم میگن بیام ...
ادامه شعراونی که باید باشه نیس دیگه آتیش گرفته روح بیمارم میخوام بدونه بعد از اون دیگه درد بزرگی توو دلم دارم انگیزه هامو دادم از دستو دور سرم هی خونه میچرخه تنها امید و تکیه گاهم بود طعم تموم زندگی تلخه هر...
ادامه شعراز آن عطر دل انگیزت از آن بوسه، از آن آغوش تبی جا مانده در جانم شبیه شعلهای خاموش تبی جا مانده در جانم از آن لبخند بارانی از آن لمس تن گلبرگ از آن گیسوی طوفانی تو را دلتنگ بودم من که اشکی بر ...
ادامه شعرنمیشه ، دور شی ازم حسمو ، پنهون کنم محاله ، عشق تو رو از سرم ، بیرون کنم وقتی با،خاطره هات باید دیگه، سر کنم بگو که ، رفتنتو چجوری ، باور کنم برات مهم نیس ، بی تو من بی قرارم از وقتی رفتی ، سیاه ...
ادامه شعرمن نه شادم نه غمگین من نه نَمردم من مثله خورشید صبح زمسانه سپیدم من نه عشقی در وجودم گم شده شیرین و فرهاد قصه از کجا شروع شد که شد قصه بیداد و فریاد من اهله کجا هستم من از یه شهرِ غربیم شهر غم شهر غصه...
ادامه شعراگه دستامو نگیری، نکشی از این فلاکت نبری به سرزمینِ، شادی و مهر و نزاکت اگه چشماتو نبندی، به روی خطای چشمام دل نبندی به دلم تا ، بتونم وایسم روی پام اگه دستاتو نزاری ، رو دلِ پر درد شونم نشینی کنار ت...
ادامه شعر