- لیست اشعار
- قالب
- سایر قالب ها
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
سمت چپِ سینه ی من تیر میکشد... وقتی که تو... راست راست از مقابل من رد میشوی...
ادامه شعراول کس که در جهان دست به خون همنوع شست، قابیل لعین بود که خون برادر بریخت و سبب آن بود که ابلیس رجیم تخم حسد در جان او کاشت تا بین ابناء آدم تفرقه افکند. ای که امین امنیت برادران و خواهران و فرزندان...
ادامه شعرروزی از روزهای خوب در کهکشان اون بالاها وسط هفت آسمان یکی روح باصفا وومهربان به فرشته داد پیغام ونشان که پری جان بیا چندلحظه کنارمن بمان قصه ی زمین ودنیا را برای من بخوان پری آمد نزد روح مهربان گفت د...
ادامه شعر*۱* ای سفر کرده ز پیش من و.... بنشسته کنار همه اغیار.... کجایی؟؟
ادامه شعر*۱* دلت که میگیرد... نفس هایم بند می آید.... مگر میشود، قلبم بگیرد و نفس بکشم؟! *۲* از بس سکوتم تلخ بود... کافه چی... شیرین ترین قهوه اش را برایم آورد... *۳* آونگ آخرین دست تکان دادنت... ت...
ادامه شعرتلخ شو زهراگین بگذار که نخواهمت! نیش بزن مرا... و تیزی طعنه هایت را در جای جای روح و تنم نشانه رو... بگذار زخمی دست کنایه هایت شوم... بگذار تمام وجودم یخ بزند از سردی کلام تو بگذار که نخواهمت ...
ادامه شعرهزاران کتاب نوشته اند از عشق که بخواند معشوق ! من برایت بنویسم یا نه! این تو هستی که مرا می دانی! که مرا می خوانی! که در اندوه زمان و دوران در دلم می مانی... انسیه سوسنی ...
ادامه شعرصدای پای پاییز را می شنوی... خنکای لذت بخشش که روح انسان را زنده می کند... در شهریور مهربان...؟! شهریور همیشه مرا به یاد انسانهای نیک سیرت می اندازد... همانها که وقتی بحثی در میگیرد،وقتی ناراحتی د...
ادامه شعر1- بیستون فاصله، تقدیر فرهاد و غم تو باز هم حبس حقیقت، بغض و فریاد و غم تو سوخت تصویر به تصویر همه ثانیه هایم کودتای تب مرداد و غم تو پ.ن: دردا که در این دوزخِ ایران، بی گناهان هیزمند... 2- می چکد ا...
ادامه شعرخسته ام نه از مشکلات دست وپا گیر نه از روزمرگی های تکراری نه از انتظاری که جوانی ام را گرفت خسته از تو از دوستت دارم هایی که ناگفته ماند از دوری هایی که نزدیک نشد از منطق تو که نمی ارزد ارزنی از مهری...
ادامه شعرچگونه می روی و مرا جا می گذاری در تک تک کوچه های باران خورده این شهر چگونه؟ چگونه می روی و " یاد" مرا می دهی به دست بادبادک هایی که بندش رها شده در دست" باد" بگو چگونه؟ چگونه مرا به ق...
ادامه شعرتو ای کریمی ، کرمت شهره ی آفاق است چند می دهی از آن عسل شیرینت ؟ دیدم غریب و آشنا دور برت زیاد است دیدم خیل مگسان دور عسل شیرینت ! محمد مولوی...
ادامه شعرسکونِ سکوت از ماضی بعید ساده تر از حال استمراری به بلندای هجایِ حصار نای به خواب رفتن کنار کتاب بینوایان و سکوت تگرگ هنگام باران گاه دل لرزان درخت و شکوفه هایش امشب میان میل کال کیالی بیش در جستجوی...
ادامه شعریک عمر دویدم وَ دویدم وَ دویدم آخر به سرا پرده مقصد نرسیدم یک روز نشستم وَ نشستم وَ نشستم دیدم همه عمر گِران رفت زدستم یک عمر بگفتم وَ بگفتم وَ بگفتم عاشق نشوم یک شب و گمراه بیفتم یک روز شنیدم وَ...
ادامه شعربی تو شب که می شود، می نشینیم شانه به شانه هم من و حسرت ها
ادامه شعرچه تنگ مرا در اغوش گرفته ای آنچنان که تمام رسوایان جهان چشم فرو بسته اند! چه محو در من تنیده ای... ای غم چه هواداری تو دردا چه وفاداری تو... ...
ادامه شعرحال فرحناک مرا جز تو که داند امروز...؟ که بخواند هر روز دفتر مشق مرا مشق عشقی که الفبای شروع اش بودی... #انسیه_سوسنی ...
ادامه شعرهمیشه که به جاده ها نیست، گاهی برای آمدنت من چشم به آسمان منتظرم
ادامه شعربعد از تو دلم را به تنِ سنگ سپردم تا یاد بگیرد سخن از عشق نگوید تا دانهی پر حس و پر از شور نباشد با چشمک شمعی به تنِ خاک نروید #محسن_صحت...
ادامه شعرهر آنچه در دل را دگر انکار باید کرد اینجا که مردم عشق را جدی نمیگیرند معشوقهها در انتظار عشق میمانند اما به جز عاشق نماها را نمیبینند #محسن_صحت...
ادامه شعر