تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمد علی رضا پور

در قالب مثنوی چهارپاره کشورِ باستانیِ فرهنگ! حال امروز تو، چنان خوش نیست نغمه های لبان شیرینت، آن چنان درپی تراوش نیست صاحبِ نورِ جندیِ شاپور! طورِ تو، زاده پور سینا را مادر مهربان فارابی! مهربان...

ادامه شعر
علی احقاق جهرمی

تنت تب دار هزار چشم وجودت بیدار دلت بیمار بیمار پشت دیوارهای بلند روزگار _برای با او بودن_ نشسته ای به انتظار به آن امید که روی فاصله ها کم شود و بوسه ها بی شمار، دعا می کنم او هم تو را داشته باشد دوس...

ادامه شعر
علی احقاق جهرمی

وقتی بوف کور قلم مو به دست می گیرد روز در حسرت کشیدن یک پر پرواز می سوزد، همیشه طعم لبخند آفتاب عذاب ها را تبخیر می کند شاید به همین دلیل دستان من در تمام فصول عاشق می شوند عقربه های ساعت این چیزها را...

ادامه شعر
شلاله ادیبی

با تو رویاهایم این آهستگی بی انتهاست بی تو هیچم با تو اما این تمناها کجاست شاید آن شوق نگاهت آفتابی بود و بس لیکن از شولای عریانی تو را می دوختم در نگاهت خیره بودم کاش می دیدی که من امشبم را ره به سقف...

ادامه شعر
علی احقاق جهرمی

خ ر د ه ش ی ش ه ه ا ۴چشمی ما را می پایند می خواهند من و تو را از عرش به فرش بکشانند.

ادامه شعر
جلال پراذران

مثل شاپرک درون ظرف شیشه‌ای آه، این منم که مانده در همیشه‌ای از هوای بی تو بودنم... می‌کُشد مرا سکوت جای خالی‌ات آشنای من می‌رسید در حوالی‌ات کاش لحظه‌ای نوای من... این‌که می‌رسی شبی تو از کدام راه ...

ادامه شعر
مروت خیری

مثلِ کسی، به خانه اش، یا چون پرنده ای به آشیانه اش ... یادت از راه میرسد شب که میشود

ادامه شعر
نازنین نکیسا

آفتاب خداحافظی میکند، وشمیم برگهای سرخ وباران خورده پاییزی، پاورچین، پاورچین، از لابه لای شاخه های عریان درختان، عطر تو را به ارمغان می آورد، و من از پشت این پنجره غمبار ودلگیر خاطره رفتنت را به تماش...

ادامه شعر
 رزیتا دغلاوی نژاد

«دلنوشته» «غروب خاموشی یک اندیشه» متواضع ترین فروتنان قرن همان عاری پنداشته های پولادین تعقل از جنس نهی پنداری به دو جمله شرطی حسرت از گذشته و ترس از اینده امروزت را در مسیر اتلاف وقت و گذران ثانیه ه...

ادامه شعر
علی احقاق جهرمی

قلبم را جا گذاشته ام پیش گلدان هایی که شب بوهایشان لالایی می خواندند و قصه می بافتند و حالا نیم دایره هایی شکسته و خسته هستند که مجبور شده اند همدم خشکی و خاک باشند قلبم را جا گذاشته ام توی ایوان مهر...

ادامه شعر
علی احقاق جهرمی

راه ها هم جرات نمی کنند آفتابی شوند مجبورشان می‌کنند فقط به رم ختم شوند

ادامه شعر
علی ناب

سهم من از روزگار درد وغم انتظار سهم من از زندگی شلاق و حبس و انفرادی روزگار با ما چها کرد روزگار عمر ما را بس تباه کرد روزگار خدای بزرگ بقربان وجودت ای خدای من تو که خوب میدانی بهترین دوران جوا...

ادامه شعر
علیرضا  علیدادی شمس ابادی

گذرکردیم با زمان درضمایر منطبق بودیم با همه بواطن وظواهر خواندیم تمام القاها وکدهای ارسالی در عوالم رسیدیم بر اضهار ضعفها ونواقص شنیدیم زمزمه های تمام حقایق کشیدیم رسم جهان متحد اسلام را با این موا...

ادامه شعر
محسن جوزچی

تا به کی فریادها را گلو ساکت کنم تا چه وقتی ناله ها را در درون نجوا کنم تا چه روزی هق هق همسایه را سامت کنم تا به کی امروز خود را رهزن فردا کنم...

ادامه شعر
علی احقاق جهرمی

سکوت اقیانوس متوهم وُ گستاخ کرده است لیوان وُ نیم لیوان ها را.

ادامه شعر
علی احقاق جهرمی

کُنج ها پر از شرق بود اما جرات حضور در تقاطع ها را نداشتند صورت های تاریک تقاطع ها را اِشغال کرده بودند کشتزارها را می کشتند می خواستند تا ابد محصول تقاطع ها تبادل قحطی و غروب باشد می خواستند تقاطع ها...

ادامه شعر
Milad Kaviani

ای گُل, تو را ز هزاران گُل کرده گُلچین ای گُل, نَه تو عطر عشق داشتی نَه من گُلچین خوبی *میلادکاویانی*

ادامه شعر
سارا ال کثیر

ای اختر فرّانم وی خانه ویرانم عقلت به کجا رفته ، رفتنش مبارک باد ای درّ جهان دیده وی راه گریزیده عشق تو چه جوشیده ،جوشش مبارک باد ای مراد مردانم وی رهبر آمالم سینه ام بسوزیدی، آتشت مبارک باد ای ...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

من آن گلم که فقط به سمت تو قد می کشم

ادامه شعر
فائزه اکرمی

چشمان تو مانند سیاه چاله ایست که مرا به درون خود می کشد

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا