تونروازبرمن‌بی‌تودلم‌می‌میرد ازفراغت‌بخدا سیل‌براه‌می‌افتد

دو سه روزی است که با قافله ای همسفریم اهل آبادی عشق و خدم یک نظریم رسم دنیا همین است که با خود ببریم جلوه ای را که در آن خود به تماشا نگریم ...

قصد پرواز با بال بسته دارم چندیست که دلی شکسته دارم گرکه خواهم باز کنم لب به سخن بینم که سخن زیاد نگفته دارم درتقابل رخ پیروزی ندیدم من بس که از دیربازدشمنی دیرینه دارم به هر مجلس نشستی شا...

نوع‌بیماری‌من‌درمان ‌ندارد ای‌عزیز
این‌دم‌آخر بیا‌ تا بوسه‌بارانت‌کنم.

پرسشی شد زمرد دانایی به چه چهری ز عقل،پایایی؟ در جوابش بیامد این پاسخ یک به راد و دو زاد بر جایی هر کدامش فتاد از سر خویش عقل از سر بگیر تا رایی! . سیده مریم جعفری...

گفت عاشقم و دلداده ای غریب گفتم برای چه؟ گفتا فریب در پشت آن نقاب زاهد نما مگو صد قافله از ریا به دوش عمری فریفت دل بی ریای ما..... ر.ف.لنگرودی 02/08/95...

آن لحظه ای که ام ابیها به در رسید آن دم که زهر کینه به عمق جگر رسید تازه شروع قصه ی غم بود با حسین در کربلا قصه ماهم به (سر )رسید...

دل که آرام ندارد بی تو شهدُ در کام ندارد بی تو نکند یاد تو هرصبح اگر کار و فرجام ندارد بی تو تو نباشی چه کند این منِ تنهای غریب چه کند بی تو به صد دام و فریب هرکجا می نگرم چاه عمیقی ست به راه ...

حصــری استــــ بر این عالــم دانستــه چه نـادانـــم!! گـر دیــده به جــان یابــم زیــن نکتـه ی نورانــی از بنــد گریــزانـــم ++++++++++++++++++++++++ طنیــن صدای سکوتتـــــ همچـــون...

در شبی خواب به چشمم آمد دیدمت تشنه و مشکی بر دوش آسمان پر شده از تیر و سنان وز میان خیمه ناله ی واعطشا می آمد تیر بر مشک و یکی چند بر آن سینه ی پرسوز نشست کمر اسب شکست و تو بر خاک نشستی اما ...

می نوازد یادت تار موهای مرا... پُرِ موسیقیِ رویای تو آهنگین است شب تنهایی من ... مه ناز نصیرپور شانزدهم مهر نود و پنج...

قلب‌پاکم‌رابرایت‌هدیه‌آوردم‌ولی لحظه‌ای ‌دیرآمدم‌اما‌قطارت‌رفته‌بود درزمان‌ما‌محبت‌سادگی‌درد‌بدیست عشقهای‌پاک اینجا بایگانی می‌شود...

نفســم گرفتــــ از این هجــــر خُــمِ این شرابـــــــ بشــکن نه به نـــاز، کُن تنعــــم نه به قــهر روی بگـــــردان ++++++++++++++++++++++++++++++++++ برآنـم به رقص آیـم در این ایـــوان ت...

رنجــی که برکاغــذ نشست حظ بـود که از دل می نشست ************************** همچـون زنـــده یی در میـان قـبـــر؛ به رســــمِ فاتحــه بر مــــزارم خـط می کشـــم *************************...

بشر گر چه آری ز حیوان بَر است ولی سگ ز نامردمان بهتر است وفایی که ایزد به سگ داده است چه کس دیده در آدمی زاده است؟ 14 شهریور 1395 ...

شعر خوشه ای گوهر پاک سرشتم، بشنو نو گُلِ باغِ بهشتم، بشنو تا بدانی که چه می باید کرد حرف دل را بنوشتم، بشنو آدمی سخت هوسباز بوَد بنده ی زور و زر و ناز بوَد هر چه خواهی ز خدا خواه، ب...

از گریبــان عــدم در نــی گریستـــم عشـــق دمادم جوهـــری برعقـــل دمیــد خستـــه از هجـــر وصــال خویشتــن نــی غـزل هـــــا آفریـــد با وثـــاقی از قدیـــم تا کنــــون........ زخمــه ...

کوه های دالاهو روزهای برفی مشق های شب خط خورده

به بلندای همین آه که ویرانگر من شد.. لحظه ای یاد ندارم که دمی غافل ازین غم بشوم.../.

در عمق خاطرات قدیمی و بی شمار یک پیرمرد خسته و یک قلب بیقرار تو فکر می کنی به چه امید زنده است در انتظار دیدن روی تو در بهار او در محاصره قاب عکس هاست قلبش ز غصه دوری پر از شرار بیمهر من بیا که ...