- لیست اشعار
- قالب
- نیمایی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
hamed jafari
در28 /02/ 1394 -
فواد شجا ع الدینی
در28 /02/ 1356 -
مهدی جدیدی
در28 /02/ 1363 -
هدی مهرپور
در28 /02/ 1376 -
حمید رضا اکبری
در28 /02/ 1399 -
farzaneh Key1far
در28 /02/ 1360
در تنگنای شهر غمگین تر از تکرار آلوده و معتاد یک دیدار هر دفعه پک محکم ترین در بغض خام شب در اوج پائیزان بین سحرخیزان مانند یک تسبیح آویزان افتاده ام آلوده بر دامان پاک شب یک جا نماز باز در باور پر...
ادامه شعرخدا حافظ از دور از دور دور میان دلتنگی سال پیش میدانی دلم گرفته بود؟! برای بوسیدن دستت! کناری میان غریبستان علی(ع) حسرتش مانده به دل دیدار روی ماهت از دور دریا آمده ام تنها خاک پاکیزه ای را با تمام...
ادامه شعربیا تا وقت پا برجاست با هم مهربان باشیم که شاید این طلوع صبح، غروب لحظه ها باشد
ادامه شعرای یار بگو بی تو چه شدم چه قدر راحت و خوشحالم من و تا مرز پوچی بردی خیال برگشت مجدد ندارم اگر یک لحظه رو بی تو سر کنم بهتره بدونی چه قدر خوبه حالم تو یه نامرد بی خاصیت بودی چه کردی با من و نابودم کردی...
ادامه شعراز سالک و دیوانه و درویش بپرسید اسرار نهان را... که چون من گشتم همه این عالم و در باطن آن هیچ ندیدم دُّردانه تر و خوش تر و محبوب تر از عشق...
ادامه شعربلم بر دل این دریا که چنین طوفانی نیست بلمی بر آب است دور از چشم و نگاه موج ها چون کوهی سر برافراشته بر عرش خدا آفتاب چون نقاش موج ها را زده رنگ کام خود بگشوده،و بلم بازیچه گاه بر اوج دود نرم و سبک چو...
ادامه شعرنیمه شب آسمان می داد با رعد پیام پا تک آماده باش داد صداها پیام همه غرق خواب با د وزید و باران گرفت می نوشتم خاطره ی سالهای پیش صاعقه بخشی ازجان جوانی را گرفت خواب خرگوشی مرا ازسرگرفت با نک الله...
ادامه شعرروزگاری بود که می خواندیم در درس کتاب فارسی، داستانها از یکی دهقان جان بر کف، کی بوَد نام ریزعلی، شهرت خواجوی.... او که در سرمای سوزان تموز، پیرهن بر چوبدستی اش کرد در پایان روز، مشعلی بر دست داشت ...
ادامه شعرمرا هم بار دیگر بخش امیدم گذشتی از گناهانم سپید آورده ای دیوان تقصیرم ز یکرنگی که از هم سبقت آورده ز ترفندی در این وادی ز فرسایش تو می دانی که دور از دان جان گیری میان دام جانت دانه ی مهری نگار...
ادامه شعراگر آذر کمی کوتاه نمی آمد کجا شبهای یلدائی انارش جاودان می شد محمد محسن خادم پور
ادامه شعربه کدام احتمال ، می بخشی شروع تازهٔ خود را به طالعِ هر روز ؟ که من پراکنده ام اندیشهٔ شقایق را به ساحتِ تنویرِ عاشقانهِٔ صبح؛ حروف، دل تنگ اند، شبم چکیدهٔ درد دلم خرابِ نبرد و من چه بی قرار تو ام ؛ کم...
ادامه شعررفتی ؟؟ همیشه این چنین بوده قِصه میانِ ما همیشه تو بوده ای سمتِ خوبِ ماجرا
ادامه شعرزمان هر لحظه میکاهد حیات ما چه گلهائی که گم شد درحیات ما محمدمحسن خادمپور
ادامه شعرباغبان ، این زمین حاصل خیز از کهن، با مهمان نوازی همراه بود خوب آبیاری شده از دنیای مهر گر زمان کوتاه و پاییز رفتنی گربه ، همچو شیر بیدار ماندنی پروانه چون عقاب به هوایش درپرواز خروس می ده...
ادامه شعر:All nature has a feeling woods,fields,brooks are ,life eternal and in silence .they speak happiness There is nothing mortal in them,their decay is the green life of change to pass a way and c...
ادامه شعرپوستم شکافت در صفحات رقیق تو در عشق، خم شدم دیوانگی به شعورم هجوم بُرد من باز ، خم شدم ! می دیدم ات که به رقصی ورای جسم در باد ، می خزی من ، عندلیب وار می خواندم ات به بغض تو ، سبز می شدی من زرد...
ادامه شعرچه بر سرمان آمد؟ که چنین آسان، بر سر و صورت هم چنگ انداختن، چه بر سرمان آمد؟ در این روزگار قلبهای آهنی در این عصر معامله پایاپای، که هر احسانی را، می کنیم بی قیمت، با هزاران منت، که صفا و دوستی، به پش...
ادامه شعراندوه زاست آن باران که بی تو رقص می کند و بر ظرایف سقفم بی تو ضرب می زند ؛ کدام رِنگِ شبانه قیامِ چشمت را ترانه میسازد در این تصوفِ دلگیر ؟ مگر خیالِ غمگین ام اسیرِ زنگیِ توست ای شکوهِ دورادو...
ادامه شعرتو که گم شدی در ره عشق من کنارت نیستم چه کنم از ره دور بهتر این نیست دلت کمی با من باد تا بخوانی ز قلمم همدم باد نگران جوهر عشق مباش که کمتر ننوشت دست ها گره خورده قلباً بنوشت گر بیایی تسخیر کنی قلب م...
ادامه شعردیوار ها ، قاب ها دو طرحِ کاج بر روی میز آن شمعِ بلند در امتدادِ آتشِ سیگار سیگاری در دستی زنانه در قابِ عکس می پرسی چگونه باد بوی تو را پخش می کند ؟ من می دانم ! می پرسی چطور دغدغه ام آن گربهء م...
ادامه شعر