تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
رضا شیخ فلاح لنگرودی

خواب دیدم پسرم خواب یک جنگل سبز جنگلی بود پر از شادی و شور و اهالی همه سرمست حیات زندگی چون به حسادت افتاد آتش انداخت در این جنگل زیبا و قشنگ پس از آن شادی رفت سبزی جنگل مُرد و پرنده که پرش س...

ادامه شعر
فاطمه  اکرمی

قایقی خواهم ساخت بر خاطره ها قایقم پر از عشق خدا ناخدای قایقم قلب های با وفا دل پاک بی ریا سوخته قایقم راستی ها مقصدش دیار پاکی ها همه جایش پر از لطف و صفا اهل قایقم همه ، دلداده به خدا ...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

مرگ آغاز سفر تا فرداست ابتدای پرواز تا رسیدن به در خانه ی دوست مرگ شکلی دگر از تغییر است که در آن جلوه ی ذاتش پیداست مرگ آغاز رهایی از درد گذر از بعد زمان اوّل آزادی ست... ر.ف.لنگرودی 98/8/...

ادامه شعر
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی)

حسرت ________________ کربلا، کعبه ی شش گوشه ی ناز کی طوافت بکنم ،ای همه عشق؟ من که در حسرت دیدار توام سخت بیمار توام و در این حاشیه ماندم به قنوت تو که پنهان به دلم می آیی نفسم بوی تو را میگ...

ادامه شعر
بهناز علیزاده

قسم به امید..، در دل دانه..، برای روئیدن..،! در اعماق تاریکترین..،تنگناها..، و به نور....،خدای آسمانها و زمین.، به هنگامی که می تابد..، بر او در اعماق تاریکیهااا..، که اشتیاق..،! به شکفتن.، نه...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

- غروب جدائ اکنون بامدادان ترابیادمی آورم چون واژه های گمشده دردل سنگ غروب ترا می بینم ازپشت قعله های بلند عشق تابیدی تادر افقی ازغروروخودخواهی فروروی تراای شهسوارنور توراای رشنگر جهان خ...

ادامه شعر
علی حاتمیان

به ترانه هایم امیدی نیست، وقتی خوانندگانش بیسوادند هر لحظه سکوت میکنم، از ترس ابلهانی که باسوادند تو و منطقت دوری از راه من من و راه من دوریم از منطقت به پایان رسید روح این دلنوشت به پا...

ادامه شعر
علی حاتمیان

باید کنارش جور کنی آرامشت را از زندگی و قلبت ببری پایم را داری نفس میزنی و حسی نداری دارد اعدام میکند این "مرد" خودش را داری بدون "من" در آن آغوش می میری شب ها که از دوری من سر درد میگی...

ادامه شعر
فاطمه  اکرمی

اینجا همه چیز از اهن و فلز یه دنیای پر رمزو راز دنیای قشنگی میسازه فلز. فلز. فلز یعنی گاهی زنگ گاهی رنگ فلز که با اتیش می.سازه فلز که به سنگینی دلنبازه سفت وسخت و کار سازه ...

ادامه شعر
محمد رضا خانزاده چرخاب

یتیمی را ببین یک تکه نان خشک در دستان فقرش لباسی کهنه بر اندام رنجورش به پایش پاره ،نعلینی سرایش کوخ ویرانی به کف از بوریا ،مفرش چکد غم زیر سقف چوبی ی آن به روی دامن طفلی که از دنیا فقط مادر ...

ادامه شعر
علی صمدی

به مناسبت هفتم آبان روز کورش بزرگ ============ اگر من بیقرارِ لحظه ی اندیشه ام یا افتخارِ ملتی دل پیشه ام و یا سردار یک دنیا غرورم و پرچمدار مردی، و شیرین تر ز آن اصحاب دورم اگر من دانشم د...

ادامه شعر
سعیده طباطبایی

بنام ساقی عاشق که مستانه نگاهش را چه دزدانه فدای یار میراند ولی این راز پنهان را فقط جام می و لبهای پُر انکار میداند حواست هست آن راوی ته فنجان فالت را که با دستان لرزانش تو را از طالع ...

ادامه شعر
محمدرضا جعفری

زندگی یک جنگ است زندگی بازفراموشیِ اقلیمِ خود است مثلِ تحریمِ حوادث که به فرمانِ تو آشوب نمود مثلِ یک ضربه یِ سخت مثلِ یک موجِ خطر مثلِ افسانه ای از چشمه یِ سرد مثلِ یک محکومی که بنا بر طغیان ،...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

نمی خواهد الهی جان من دیگر من گم کرده سامان رانمی خواهد الهی چشم من دیگر پگاه صبح تابان رانمی خواهد الهی قلب من باناله افقان شرنگ هچر می نوشد ولی ازیار مهرویم دگر آن وصل درمان را نمیخواه...

ادامه شعر
محمد رضا محمودی

راز سجده از غریبانه ترین سمت افق می آمد لب اش از بعد مناجات ملایک لبریز دست هایش غزل صبح به تنهایی شبهای بلند در نگاهش غم یک قوم - به تاریک ترین سمت خیانت راهی در دلش آگاهی او شعور همه ی یاخته ه...

ادامه شعر
شاهد رحمانی

آی سهراب چه شد دانستی خانه ی دوست کجاست هدف از خانه ی دوست نکند خانه ی بی دغدغه ایست کنج هر دیوارش دوستانی بنشینند آرام مثل آنجا که فریدون می خواست آی سهراب بگو قصد تو از خانه ی دو...

ادامه شعر
مهدی صادقی مود

وقتی که غمگینی، هروقت دلتنگم، درگیر روزمرِگیِ آب و طبیعتِ سنگم انگار داره صورت ماهت تو آسمونم خسوف میکنه. وقتی که خوشحالی، وقتی که دل زِندم، انگار کیک تولدم رو لبهای نازِ تو پوف میکنه. روزی...

ادامه شعر
آرزو نوری

افتاده عکس ماه وارونه روی آب لبخند مهربان تو یادم نمی‌رود

ادامه شعر
بهناز علیزاده

۱. سوی دل...، که حرمت کعبه در آنست بیا..، دل نگر..،! مرکز عشق..، مرکب جان است بیا...، آب کوثر نه یکی..، بلکه ز دو دیده روانست بیا.، و خدا بر دل قربان ..، نگران است بیا..، تیغ برّنده به جان ا...

ادامه شعر
کریم لقمانی سروستانی

زاییده شدم امروز، باتاب وتبی پرجوش
انگارعروسی بود!
باسازودهل فریاد ، ای یارمبارک باد
شاهزاده پسرآمد ، این شاخه ی زرآمد
پرشوروشرررقصان ، مادرزخوشی خندان
امامن بیچاره ازدست همین...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا