تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
منوچهر منوچهری(بیدل)



بیدل زقلبت چه خبر داشت
آن شب که گذشتیم ازآ ن
کوچه تاریک
درخلوت تنهائی آن شب
دیدی که همه خفته وما
عاشق بیدار
بیدل زقلبت چه خبر داشت
آن شب بسی از عشق برا...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

نه من شیخم نه تو عطار من و تو سنگ هاداریم که باید وا کنیم بسیار . میان ما فرقی نیست تو تصویری در آیینه که از خود می شود بیزار . چو خر وامانده ام در خود ازین تقدیر پوشالی ندانم های تکراری چو...

ادامه شعر
منیژه رستم پور

ان فدر از تو پرم که بی تو میمیرم مرا خالی از خود نکن در حجم افکار سنگین این روز ها لبا لب از خواهشم چون گل نیلوفر مذام در پیچشم تنهایم نگذار تا نیلوفری شویم تا اسمان خیال رستم پور...

ادامه شعر
بهناز علیزاده

صدای اومدن پاهای تو،، می پیچه در پس پستوی خیالم، می گذری از خم دالون دلم، میاری گلهای بارون زده ی یاس سپید، می ذاری سر روی دوشم ، می گی آروم توی گوشم، بی تو هیچم می دونستی،!؟ می گی بی من نتونست...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

پشت دروازه ی شهر در کمین من و تو گرگ خون خواره ی پست گاه در هیبت دوست گاه در ظاهر بد طینت خویش می کشد زوزه بلند ...... خبر آمد که شیطان بزرگ در خیالات خودش بازانگار ، توهّم زده است ....... ر...

ادامه شعر
علیرضا امیرخیزی

ما هزاران و هزار شبح همه شکلِ پرنده آرزو فروخته در دام نشستیم ! بال و پر شکسته و حسرتِ پرواز ، قافیه کرده به هر ترانه بستیم ! ما هزاران و هزار حسرتِ زنده چون عقابی که در کنج قفس ...

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

مرض قند گیج و سرگشته و حیران بودم همچو مستی ، که ره گم کرده ... بیقرار و دلتنگ ، پی ی دلواپسی ی خود بودم . شکوه سّر دادم و از بخت بَدَم نالیدم در خیالم بودم که یکی داد زد از دور که هان!!!؟...

ادامه شعر
محمدرضا حلاج

نفس بانو ، نفس اندر نفس در خاطرم هستی تمام لحظه هایم گرم ، از گرمای یاد توست کجایی گنج آرامش؟؟؟ کجایی مهر بی پایان؟؟؟ دگر دل را امیدی نیست ، بر پایان تنهایی همیشه یاد تو در خاطرم ، خ...

ادامه شعر
محمدرضا حلاج

نفس بانو نفس اندر نفس در خاطرم هستی نگاه مهربانت را به دنیای دلم بستی ولی ای کاش می شد تا که در آغوش شیرینت در این دنیای رویایی به یک دم می کشیدم آخرین دم را و از دل می زدودم غصه و غم ر...

ادامه شعر
محمد جواد  صابری

کاش آسمان صدای پای مرا در گوش می سپرد تا دوباره در نزنم تا دوباره دستم به ان زنگ،زنگ خورده نخورد دست هایم را باید بشویم با اشک چشمانم تا پاک شود تا خاک های نشسته روی زنگ روحم را آزار ندهند دلم ...

ادامه شعر
علیرضا امیرخیزی

لازم است کوچ کنم و فراری بشوم از حجم انسانهای عاشق ، احساسات مسحور در دلهای افسون گشته و کور . بکَنَم ریشه ی عشق موهوم ازجنس صد کابوس که همه در فرم رویاهایی شیرین با خواب آمیخته ا...

ادامه شعر
محمدرضا حلاج

به چشمان پر از عشق تو دل بستم. به دستان پر از مهرت که از فرسنگها دوری نوازش می کند جانم. برای من تو یعنی مهربانی ، عشق یعنی شوق و زیبایی. درون سینه ی تنگم چو خورشید فروزانی. تو را من دوس...

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

کیش ومات بُرده هوش از سرانِ پشتِ سرت دُم اســــبی کــــــشــیده تا کمرت لخت ورقصان چو بید مجنون پَهن شده زیـنــت به شـــانه های ترت ازپریشانیش ، به کیشِ تو ، مات همه ی چــشــمـهای دور و...

ادامه شعر
طارق خراسانی

این اثر تقدیم می شود به کودکان و جوانان دلاور فلسطینی دشمن ز کار های شما منگ مانده است ده ها هزار دسته و صد هنگ، مانده است از سنگ تان به صورتی آژنگ مانده است از زندگی برای شما جنگ مانده...

ادامه شعر
کمال حسینیان

نمی خواهـــم حـــکایت های دشت و گشتِ آهو را چنــان ویران شده ارگـــم چه حاجت برج و بارو را توئی مهــــرم توئی ماهـــم ببین درماندۀ راهـــم نــگاهم کن که محتـــاجم دو چشـــمانِ غزل گو را توخودش...

ادامه شعر
قاسم پیرنظر


موسم عیدست عزیز

مُــژده آمد مـــــوسم عــیدست عـزیز
معرفت آمـــــــاده صــــیدست عزیز

یاد کردنــهـــا زپـــــای افـــــــتاد گان
عـــادتی نیک و پسندیدست عــــــز...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا