تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
اله یار خادمیان

سال روز وفات بی بی فاطمه ی زهرا(س) به همی عزیان اعم از مدیران و مسئو لان و کار بران عزیز تسلیت عرض می کنم دخترِ شمس الضحی ای فاطمه مادرِ خون خدا ای فاطمه نام تو زهراست، اما زهره ا...

ادامه شعر
زهرا حسین زاده

خواهرم الگوی ماها فاطمه (س) ست بنگر آیا راضی از ما فاطمه (س) ست - حضرتش حساس بر حجب و حیاست پیروی کردن از ایشان در کجاست ؟ - دور گشتن از خدا خود دوزخ است موجب آزار و ، زجرِ برزخ است - کی خ...

ادامه شعر
زهرا حسین زاده

رفته ام در ره وسواس چرا بوده ام پیرو خناس چرا پس چرا خدا مودب نشدم من پناهنده ات ای رب نشدم ز کف انداخته بودم سپرم بر خلاف ره تو رهسپرم تا که شر آمد و محصور شدم ز تماشای رخت کور شدم ...

ادامه شعر
فرامرز فرخ

خدائی که مرا یاری همیشه به وقت هر گرفتاری همیشه خطا رفتم اگر...بازم بگردان به خوبانت تو دمسازم بگردان مبادا بر خطا من پا فشارم عذابت را خدا طاقت ندارم گناه من همه از غفلتم بود نصیبم را ندانست...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

روز اول دست خلاق جلیل صورتی آورد بر لوح جمیل پرده از خلقت دمی برداشتند آسمان را در دل گِل کاشتند سجده آوردند بر پایش ملک قدر او بگذشت از اوج فلک کنت کنزا مخفیا آمد پدید نفخه ای از عشق د...

ادامه شعر
زهرا حسین زاده

ای عزیزی که مرا خواندی تو دوست بهتر از این دوستی ها آبروست ای که آ زادی شعارت ، روز و شب من ندارم حق آزادی ؟ عجب! گشته ام آزاد و خوشحالم از این یاری حق اینچنینم ، بعد از این میخورم افسوس غافل ب...

ادامه شعر
فرامرز فرخ

نگفته انتظارم را ، اله من بر آوردی برایم تو بدی هرگزنمیخواهی نیاوردی بدی دیدم اگر کار خودم بوده که احساسم بتواینگونه کم بوده نمک خوردم ولیکن بی ادب بودم تو خورشیدی و من دنبال شب بودم خطاهایم همه...

ادامه شعر
توحید ایرانی نژاد

هفته ی قَبلم شد و آمد دوباره شنبه ای ** شنبه ها رفت و ندارد بار برمن هفته ای ! یا رَب این هفته دگر خواهم ببندم برکمر** شال سعیی،آمده این دوره ی سُستی به سر تا که اندیشه بیامد نخل دانش کاشتم **...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

کیستی ای زاده ی خیر البشر مادرِ عشقی و بانویِ هنر در محبت قله ای ،درمهر، ماه نورِ امّیدی به شب های سیاه درسخاوت تام و در الفت تمام عفت وعصمت به نامت بر دوام مادری را از تو هرکس بهره برد ...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

محبت از غریبی زار می زد گلو فر یادِ نا هنجار می زد زمستان بود و بلبل بود خاموش غزل را کرده بود اصلن فراموش فضای مهربانی سرد می شد چمنزار جوانی زرد می شد صفا از آن حوالی دور می شد چراغ ...

ادامه شعر
حسین  ولی خانی

ای با رضا در عهد موسی همنفسْ تو که نیستی هم مرتبه با هیچ کسْ تو با مهر تو خورده محک دریاچه ی قم از شور تو شد پُر نمک دریاچه ی قم کشکول درویشان حق پر از عطایت صد رابعه مثل کنیزان ...

ادامه شعر
عباس  یزدی(طوفان)

قلم راز مگو افشاء نمودی؟ ز زهرا(س) مادرم انشاء نمودی ؟ چرا؟ گفتی مدینه بی وفا شد؟ به دخت مصطفی(ص) قدری جفا شد چرا گفتی حدیث آتش و در؟ ز دل بیرون نکردی زخم آذر چرا بر دشمن زهرا(س) بتازیم؟ ...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

زخم زد سنگی به سنگستان من آتشی پر ریخت در دامان من چشم من با اتفاقی باز شد زندگی بازخمه ای آغاز شد خواب بود اما مرا از خواب برد شعله بود اما مرا تاآب برد چشم بندی چشم من را بازکرد نور در چشمان...

ادامه شعر
علی حاتمیان

نبوده است فقط نگاه حرف میان من و تو روزها و شبها نگاشته ام اشعار خود بر تن تو با تو کنار ایستگاه...، با اتوبوس گذشته ای یاد مرا بر قلب خویش با بوسه ات نگاشته ای تنها شدی تنها شدم بعد از خد...

ادامه شعر
ایران طبیب

یادت باشه وقت حموم نذاری آب بشه حروم وقتی با آب کار نداری چرا شیرو باز میزاری هر شیری که باز بمونه تو هر دقیقه می تونه یه عالم آب هدر بده بعدنا درد سر بده آبا دارن حروم میشن یواش یواش تموم می...

ادامه شعر
فرهنگ باریکانی

ولادت است خـــــدایــــا ولادت نــــور است سعـادت است کریمـا سعادت و شور است زمین و هرچه در آن است فدیه ی قَدمش جهان و هرچه درآن است هدیه ی کَرمش عجــب تـلالــــؤ نــوری از...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

پدرم همـدم و همرازم بود حــامیِ آخـر و آغـازم بود رفتنش موجبِ تنهــایی من اولِ قصـــه یِ شیــداییِ من بعدازاو با کـه زِ دردم گویم از دلِ مـُرده و سردم گـویم بعدِفوتش دلِ حامی هم مُرد دل ...

ادامه شعر
علی صمدی

آمد و در آینه تا جا گرفت شورش بالای تو بالا گرفت آینه تصویر تو را دید و گفت میشود اینگونه چوگلها شکفت با عطشی زلف تو از پشت سر ریخته احساس تو را تا کمر گم شده در جنگل گیسوی تو سوزن اندام تو در ...

ادامه شعر
محمد اعظمی فرد

یک حس کهنه کنج سرم تیر می کشد دیوانه می کند و به زنجیر می کشد هر نیمه شب شکسته و گمراه می روم هی رو به روی چشم خودم راه می روم جا مانده ام به این همه آدم نمی رسم دیگر به گرد پای خودم هم نمی رسم ...

ادامه شعر
علی حاتمیان

از حمام خانه ام صدای جیغ آمد بر روی رگهای دستم بوسه ی تیغ آمد دارد به خون خود غرق میشوم در وان تنهایی جک بی تایتانیک غرق شده، رز من کجایی؟ اسم تو را تاتو کرده است این تیغ بر دستم حس میک...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا