3 Stars

یا مریم قدّیسه ی آل محمّد

ارسال شده در تاریخ : 01 بهمن 1394 | شماره ثبت : H942425

ای با رضا در عهد موسی همنفسْ تو

که نیستی هم مرتبه با هیچ کسْ تو

با مهر تو خورده محک دریاچه ی قم

از شور تو شد پُر نمک دریاچه ی قم

کشکول درویشان حق پر از عطایت

صد رابعه مثل کنیزان در سرایت

مینوشد آب از چارده سرچشمه باغت

میتابد آری نور قرآن از چراغت

ما قوم سلمانْ نیک تقدیریم بانو

هرچه بخواهیم از تو میگیریم بانو

بانو نگاهی کن که محتاج تو هستیم

هم غرق اقیانوس موّاج تو هستیم

دیگر چه بالاتر از این عزّت به شیعه

باز است از قم سه در جنّت به شیعه

معصومه ات داده لقب شاه خراسان

وَز کوی تو رانده شده شیطانْ هراسان

تو عمّه ای بر چار حجّت در دو عالم

از شش جهت سه روح جویندت دمادم

ای سایه ی رحمت فکنده بر فقیهان

تحت عنایات تو هم یکسر فقیهان

یک شب ادب کردی زنی از پهلوی را

هرچند او رد کرد فیض معنوی را

در کشور ایران تویی آن نور تابان

که روح تو زخمی شده از بدحجابان

یک بار دیگر انقلابی کن چو زینب

رفع بلای بدحجابی کن چو زینب

وقتی که عطر عشق میگیرد فضا را

در قم زیارت میکنم با تو رضا را

او عشق ناب است و تو هم فرهنگ نابی

او مثل خورشید و تو عین آفتابی

سعد است بخت بی زوال دوستانت

صدها گلستان میدمد از بوستانت

ای کوثر موسی بن جعفر، کیستی تو؟

انسان وَ یا اینکه فرشته، چیستی تو؟

در محشر کبری دوای دردهایی

گرچه زنی امّا شفیع مردهایی

در گام گفتن از مقامت شور دارم

لحن نوایی خوشتر از ماهور دارم

آنان که گویند از تو و با دیگرانند

پشت نقاب شیعه از بازیگرانند

وآنکه فروشد نورت امّا دلْ سیاه است

بهر سر خود زین نمد فکر کلاه است

در کوفه ی کوچک حرم داری علی وار

حور و ملک میریزدش از درب و دیوار

رحمت کند رحمان برادرزاده ات را

یعنی جواد بن الرضا آزاده ات را

بر روی قبر تو بنایی کرده برپا

هم راه را داده نشان هم رهنما را

ای مریم قدّیسه ی آل محمّد

از هرچه زن جز زینب و زهرا سرآمد

همنام زهرا ای حمیده ای کریمه

هم طاهره هستی رشیده هم رحیمه

سنگی سیاهم گوهری تابنده ام کن

هیچم ولی با دست خود پاینده ام کن

سیرم بده در عالمی که گشت دعبل

راهم بده تا محتشم باشم چو مقبل

هرچه بگویم نیست بانو در خور تو

تو خود بگو که کیست در قم دمخور تو

در سرزمینی که نمکزاری غریب است

روییدن باغ بهشت آنجا عجیب است

قم برکه ای خشکیده بود و سنگباره

باران تو بارید و جوشید از دوباره

در هر رگت نور علی با خون تو گشت

صحن و رواق فاطمه از آنِ تو گشت

در قلب تو شوق رضا چون رودخانه،

جاری شد و با خویشتن کردت روانه

این عشق زنده تا کجاها نه کشاندت!

آورد و در نزدیکی ساوه نشاندت




ان شاء لله کامل این مثنوی در کتابم با عنوان رودهای دریایی، به زودی چاپ خواهد گردید.

ملتمس دعای خوبانم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 298 نفر 437 بار خواندند
علیرضا خسروی (06 /11/ 1394)   | مسعود احمدی (07 /11/ 1394)   | حسین ولی خانی (09 /11/ 1394)   |

رای برای این شعر
علیرضا خسروی (06 /11/ 1394)  مسعود احمدی (07 /11/ 1394)  
تعداد آرا :2


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا