تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی اصغر رضایی مقدم

تا زمانی که گوسفندم من روبهان ،گرگهای درانند آدمکهای یونجه زاران،هم هی،مرا از چرا،می رانند تا زمانی که گوسفندم من کارم ،افتادگی،میان چراست هر کجا که شبان،مرا راند مقصد من،بدون هیچ،آنجاست تا زمانی...

ادامه شعر
علی رفیعی

بنام خدا به حرف‌های دلت صادقانه گوش بگیر همیشه بار خودت را خودت به دوش بگیر اگر جهان شده مردابی از نژاد سکون تو رود باش، تو چشمه، تو جنب و جوش بگیر دوباره دست خودت را به دست باد بده دوباره حالت یک ...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

پندی ز استاد بهتر زگوهرست گوهری که تا ابد منوراست گر تو گوش گیری ذهنت معطر است ور نه زندگانی بد معبر است دار دنیا بر اوزان کیفر است این عالم بر همگان ستمگر است مگو هرچه بیاید مقدر است که فکرم ا...

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

تو ای ابرسیاه بس کن با این نگاه یک دم چرخی بزن بالای سرم تا باد گیرد دلت خودببینی من چقدر لب تشنه ی گریه ناب توام خارخاشاک روی سینه ام چون کبوتر چُنگ می زنن تشنه آب زلالند بر روی تنم خود علف...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

محافظان سلامت هماوران شگفت قسم که آمده اند از حریم سبز بهشت کبوتران پرستار شمع بیماری دلاوران سرافراز و خوب پاک سرشت شکسته بال و پریشان به خشم پیر زمان خمیده قامتشان در مسیر وحشت زشت نبوده دغدغشان...

ادامه شعر
پرستش مددی

این بغض های مرده را در من بریزید احساس باران خورده را در من بریزید من چشمه ی بی آب و غمگینم بیایید درد دل افسرده را در من بریزید شب بر سکوتم چادر غم را کشیده غم های طوفان برده را در من بریزید از ب...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

چه کسی عشق به معنی زدوُ ما را خنداند فَصل آدینه به کارگاه عُشاق رساند کیش گاه عُقلا بود که معنی بِزنند هر ورق را که زدم، مَعنیکی بیش نَزاد ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

بازیچه ایم در این انجمن عزیز صد قوم را به یک طایفه ذبح م یکنند هربار باربرانی که دوش به دوش ده اعتزال به یک تَنزله فریاد می کنند هرکو دریغ ،که جا می به جرم جام بودن اش واین نا شنود ه محفل ما ...

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

دیده خود بیند غم دل پیچه را دردی بالاتر از سر گیجه را گر دستمال بالا بلند بندید بسر فخری بیند درد بی اندیشه بسر همه افکار ملل در ذهن اوست مشکل درد وطن درمان اوست چون بجوید مشک...

ادامه شعر
پرستش مددی

افتاده ام به پای خودم گریه می کنم از دردِ ماجرای خودم گریه می کنم دنیا شکست پشت مرا زیر بار درد گاهی خودم به جای خودم گریه می کنم در اوج بی کسی نفسم تیر می کشد از دست آشنای خودم گریه می کنم دریای...

ادامه شعر
اردوان فرج پور

پلکی بزدم بهار عمرم سر شد گلهای جوانی همگی پرپر شد ایّام خوشش چون مَهِ فروردین بود رفت آن مه و ماه عمر ما آذر شد ...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

کاش بِشود همه را مست کنیم با می ناب خدا پرست کنیم کیِ با غم به خدا نزدیکتریم؟؟؟؟؟؟ با شادیست که به او پیوست کنیم کافیست گریستن بر پیشینیان بهتر این است که دیگر بست کنیم خدعه دیگر نمی آید بکار ...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

درساغر تو چیست جز قطره های عشق قلب مرا که برده ای و هیچ هوش از سرتمامی عالم ربو ده ای واین گونه در دل همه مأ وا گرفته ای در ساغرت چه ریخته ای یار نازنین . در پر تو نگاهت چه...

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

.................................. گرسفر می کنی با اندیشه نارس چرا؟ ...... با توقف راه تکامل پیشه کن **** پ .ن فوت فن داشته باش بعد سفر کن منوچهر فتیان پور(راد)...

ادامه شعر
پرستش مددی

دنیای من لبریز از تکثیر رویاست گاهی رخ آیینه در هاشور زیباست من مشتعل در شعله ی لبخند تلخم احساس من در پشت ابر درد پیداست با شعر خلوت می کنم تا سر بگیرد روح غزل هایی که از من بغض می خواست رقص کویر ...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

بهشت جایگاهت همسر عزیزم من در عزایت از غم لبریزم گر آمدم آرامگاهت با گُل و آب آبی بر مزارت جز گُلاب نریزم

ادامه شعر
عباس قره خانلو

زمانی شد که محتاجِ محبت گشتم و دیدم بیابان برف می بارد و خورشیدش نمی تابد سردِ سرد است خانه ما گرمی آغوش در اندیشه می جویَم صدایش میکنم خود را ، برایش شعر میگویَم نوازش میکند دستی سرم را سایه ای اما ن...

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

گرعشق به فرهنگ ،کُشته شود هرگزبرازنده ی، کشور نشود کوری وکری در دل جان دیدی مزدوروطن ،دل مرده کشور نشود ***************** ...

ادامه شعر
محمود گندم کار

برخیز زجا و کاش بیدار شوی صبح است و دوباره بر سر کار شوی ای کاظم پرتلاش ،ای کوه صبور زود است که تو عکس به دیوار شوی دائی عزیز جای تو خالی هست حیف است درون خاک غمبار شوی ای قله ی مهر،کاش ای مرد بزرگ ای...

ادامه شعر
پرستش مددی

به دل شکستن من صد قبیله در کارند برو که مثل تو در این قبیله بسیارند از این پرنده ی بی پر نخواه قله ی قاف عقاب ها همه از این مسیر بیزارند نمی رسد به تو دست پلنگِ گریه ی من به شوق ماه ، جهانی همیشه ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا