برخیز زجا و کاش بیدار شوی
صبح است و دوباره بر سر کار شوی
ای کاظم پرتلاش ،ای کوه صبور
زود است که تو عکس به دیوار شوی
دائی عزیز جای تو خالی هست
حیف است درون خاک غمبار شوی
ای قله ی مهر،کاش ای مرد بزرگ
این قافله را دوباره سالار شوی
درچهره ی تو همیشه گرمای امید
در خواب کسی ندیده بیمار شوی
یاران همه داغدار هجران تو اند
ای کاش مرا شمع شب تار شوی
لعنت به غروب جمعه ی پاییزی
نفرین به زمانی که دل افگار شوی
من معنی دوست را زتو فهمیدم
ای کاش دوباره همه را یار شوی
جان را به فدای قدمت خواهم ریخت
یکبار دگر اگر که تکرار شوی
سروده شده در 6 آذر 99
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 07 آذر 1399 15:51
خداوند رحمتشون کنه
ولی اله بایبوردی 08 آذر 1399 09:24
سلام
روحشان قرین رحمت
خداوند صبر عنایت بفرمایند.
کاویان هایل مقدم 08 آذر 1399 09:33
خدایشان بیامرزاد بزرگوار
در غمتان شریک هستم
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 09 آذر 1399 10:39
سلام
خدایشان بیامرزاد بزرگوار