تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مسعود مدهوش

نبار باران زمین جای بزرگیست............ تو راگم میکنند هر دم دراین جا قدر مردم را با قد جو اندازه میگیرند..... . م.مدهوش سپید#...

ادامه شعر
علی رفیعی

بنام خدا   "نان و نمک" یک قرن میشـود کـه بـه شـدت، هـوا پـس اسـت دنیــای بــیکســان، پـُـرِ افــراد نــاکس اســت دستی که بــی نمــک شــده،ای کــاش بشــکند؛ نــان و نمــک بــرای گروهــی، مقــدّس اس...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

برف پیری بنشست باردگر بر سر من ساز ناکوک زند باز جهان در بر من چون چل آمد بلرزید دل و بال و پرم آن جوانی برفت درد شده همسر من ...

ادامه شعر
ناصر گندم کار

تو سربازی و افتخار وطن توئی حافظ مرز و بوم کهن تو چون نوری از ذات پروردگار تویی مایه عزت و افتخار تو جان بر کفی در ره دین شتاب که از چشم دشمن ربودی چو خواب تو تاج سر مردم این دیار چو دشمن ببینی نمایی...

ادامه شعر
روزبه آریا

آفتاب پرست پرچم ها عاشق باد می رقصند در هر سو چه فرقی میکند در کاباره یا روی سَکو میله ای فرو رفته تا عمق فقر فاحشه ای به دورش می‌گردد یا پارچه ای را در اوج گرفته تو چگونه تفسیر کردی من چطور قضاوت کن...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

آرمانی فکر داری ، بس گران ای که تنها گوشه ناظر بر جهان منزوی از خلق ،با مردان روز باب علمی را گشایی فکر نان فکر نانی را کنی ،ره توشه ای توشه دنیایی نه عقبا ای جوان گر جوانی ، تجربت را ،آرزو آرزو ...

ادامه شعر
محمود گندم کار

دلم  از حیله و نیرنگ به تنگ آمده است پای من در گذر جاده به سنگ آمده است نالم از دست دغل بازی یک فرد دو رنگ آنکه با حیله و نیرنگ، زرنگ آمده است در پریشانی ی احوال، خدا یار من است گر چه یک آدم دون مایه ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

آرام به آرامش مردان ، گرمی رسد اینبار، حرام است/ در وادی بینایی اِحکام ، /عُرفی که بنازد همه آوار جهان است دُردانه توُوُ، ما که به دَر ، دُر طلب آنیم هیوای خوجلانه ای مَکرراست وُ، _ عیان است...

ادامه شعر
امیرحسین علامیان

بادِ گریزان بادِ رها (برخاسته از بساطِ حال و هوایی نا آرام) مست و شیدا میوزد و برگیسوانِ رنگارنگِ گلهای میرا شانه میزند، از گلبرگ های سرگردان پروانه میسازد، و توده ی کاغذهای سپید (کز دلِ دفترِ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

باران کنار ما وَ نمایش اسیر تَر نجوا کلام ما وُ نیایش خبیث تَر من در رقم، به تمامی یک عدد تو خون درون تنَفس ، فیجع تَر ؟ ارکان خستگان وَ به عزلت نشینگآن! ما ، در تمامیت انسانیم، _ ولی، خفیف تَر من...

ادامه شعر
سیدمیلاد تهامی

از ارتش سرخ مان دو اختر کم شد قلب همه از رفتنشان پرغم شد الگوی محبت و وفا بود چه حیف...!! با رفتن او قامت مادر خم شد

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

سَر کَرد با نداشته هایش؛ مادر بزرگمرد بود، او ظرفِ غذایش غم بود! #سه_گانی‌‌‌

ادامه شعر
پژمان خلیلی

خوب دقت می کنی، من با توام و فضاابعادی معبودی به خود گرفته و گنجشکان در تهران آواز می خوانند من تابحال آواز پرندگان را در تهران نشنیده ام خوب گوش کنی /می شنویی ...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

بسی رنجیده ام از فرد صد رو درون گرگ است و بیرونش چو آهو همان شیاد ِصد چهره ی ترسو که دارد پشت سر قیل و هیاهو به نامردی زند خنجر به پهلو چو بادی می وزد او گشته همسو به کینه میگزد آن مار بدخو چنا...

ادامه شعر
اکرم بهرامچی

مانده ست یک تصویر ،در یک قاب ِ چوبی رنگ ِ شمالی دارد و لطف ِ جنوبی تصویری از یک روستا در کوهساران در قاب ِ عکس ِ ترجمانی سمت ِ باران یک دهکده ، با مَردمانی آسیایی زنهای م...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

چند سالی است نفسم بالا نمی آید گلوی خاطراتم متورم شده از ذهن خسته ام ریه های شعورم آبستن دروغ خدایان شده و روح فرتوتم در انتظار آزادی در صورت دلم سرفه می زند ...

ادامه شعر
Seyed Mohammadreza  Lahiji

در دو چشمِ آسمان پروازِ پَرپَر ریختند یکصد و هفتاد و نُه بالِ کبوتر ریختند شکلِ ققنوسی که در آتش نمی‌میرد دلش عشق را در بطنِ خاکستر مُقدَّر ریختند تیرگی بود و هلالِ ماه و شُولایِ شب و... رو...

ادامه شعر
مسعود مدهوش

با خود و با ناخودم هر روز در جنگ و ستیزم کاش آید آن شبی دیگر ز جایم بر نخیزم م.مدهوش مفرد#

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

عزیزم درختی که بار آورد روا نیست بر خود فشار آورد بساط منم من، کسی گسترد که از بی بری رو به خار آورد شود دیو نفسانیش آشکار زند هر که را کو کنار آورد به جای بزرگی و فهم و خرد به نیش زبان، زهر مار آورد ...

ادامه شعر
پژمان خلیلی

قطع می شوی وُ زمین می مِکد مرا انگار وصل به خُرانیدگیِ بُتی ، بس است با ما دریغ که پندار ادمی _ در پردگاه شَعف مُبتلا تَر است وقتی به کهنگی حرف بَر می خورم ایماو اشاراتی ازتو ،مَنی بس است مقبو...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا