عزیزم درختی که بار آورد
روا نیست بر خود فشار آورد
بساط منم من، کسی گسترد
که از بی بری رو به خار آورد
شود دیو نفسانیش آشکار
زند هر که را کو کنار آورد
به جای بزرگی و فهم و خرد
به نیش زبان، زهر مار آورد
به هر شاخ و برگی زند چنگ او
که در چشم مردم، عیار آورد
ولی غافل از این حقیقت شود
که غره شدن، ننگ بار آورد
چو علامه باشد، ندارد بها
مگر از غرورش دمار آورد
کسی نزد مردم بود محترم
که احسان آنان شمار آورد
سپس مردمی را کند پیشه او
یکی شرط عقل از هزار آورد
برادر در این وادی مبهمات
تواضع سزد آنچه کار آورد
تو خود برتر از بوعلی خوانده ای!
که جاهل بخواند خود، که یار آورد
عجیب است دلخوش به مدرک شدن
فریب است کاغذ، خمار آورد
همه علم عالم که دانی، بدان
ندانی اجل کی شکار آورد
تو هایل،گرت هوش باشد به کار
نشانی درختی که بار آورد
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 18
امیر عاجلو 18 بهمن 1399 15:06
کاویان هایل مقدم 19 بهمن 1399 06:29
مرحمت عالی متعالی
علی آقا اخوان ملایری 18 بهمن 1399 15:25
درودها بر شما استاد
بسیار زیبا، موزون و دلنشین سروده اید
دستمریزاد
قلمتان نویسا
کاویان هایل مقدم 19 بهمن 1399 06:30
گوارای اندبشه رفیعتان دوست نکته بینم.
جواد مرادی 18 بهمن 1399 19:02
درود بر شما جناب هایل
کاویان هایل مقدم 19 بهمن 1399 06:31
سپاسگزارم عزیز همراه و همدل
رضا کاظمی اردبیلی 18 بهمن 1399 22:09
سلام درود چقدر زیبا شعر می سراید
لذت میبرم از خوندن کارهاتون مانا باشید
کاویان هایل مقدم 19 بهمن 1399 06:33
لطف دارید عزیز دل.سعی دارم مکنونات قلبی را بر قلم جاری کنم تا شاید مکارمی که در اثر شرایط بد روزگار از یادها رفته را کمی زنده نگهدارم. محتاج دعای خیر شما هستم دوست بزرگوار
کرم عرب عامری 19 بهمن 1399 03:17
درودها عزیز
کاویان هایل مقدم 19 بهمن 1399 06:33
ارادتمند نگاه خردمندانه تان استاد عامری گرانقدر
ولی اله بایبوردی 19 بهمن 1399 09:36
سلام و درود
مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید
دانا چو طبلهٔ عطار است خاموش و هنرنمای
و نادان خود طبل غازی بلند آواز و میان تهی
دست مریزاد
جناب استاد عزیز
بهتر است تواضع علمی داشته باشیم نه این و نه آن...
کاویان هایل مقدم 19 بهمن 1399 09:47
در تکمیل فرمایشات گهربارتان به نقل از بزرگان:
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
و در روزگار شباب هنرمندی چه خوش زمزمه میکرد:
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر خویش مپیچ
خوش بر احوال آن که هر چه بارش افزون گشت سر خمیده تر گشت.
مرحوم جهان پهلوان تختی را مردم برای مدالها و مقام هایش در خانه قلوبشان نپذیرفتند بلکه چون درد مردم داشت و برای رفع آن کوشید تا ابد جاودانه شد.
عالم مجهولات در برابر کل دانش بشری از ابتدا تا به امروز مانند اقیانوس است در برابر قطره، حال چه طنز تلخی است که من نادان با چهارتا تعریف و تمجید و فلان و بهمان خداوند را هم بنده نباشم.
و حسن ختام عرائضم این دو بیت زیباست:
علم هر چند که بیشتر دانی(خوانی)
چون عمل در تو نیست نادانی
در پناه دادار دادگر سلامت باشید استاد
منصور آفرید 19 بهمن 1399 11:55
درود بیکران بر دوست نازنین و فرزانه ام
دردانه ای سفتید در کمال زیبایی
خدایتان یار باد
کاویان هایل مقدم 20 بهمن 1399 11:33
دریای بیکران مهرتان را ساحلی نباشد
خداوند این صمیمیت را بر شما مستدام بدارد و از برکاتش بهره مند باشید
محمدعلی سلیمانی مقدم 19 بهمن 1399 12:19
به به از این شعرِ بلند و نکو
نکتهء نغز است همه، مو به مو
درود بر دوست صاحب دل و زیبا سرایم
کاویان هایل مقدم 20 بهمن 1399 11:35
رواق منظر چشمم بود سرای دوست
بسیار خرسندم که بر دایره دوستان مهرپرورم افزوده شد با قدوم سراسر مهربانی تان استاد