تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
معصومه عرفانی

چو برگ زردی از شاخه جدا شد دل من از کمر آخر دوتا شد نشستم برمزارش دیده گریان همان به این دل بیدست و پاشد

ادامه شعر
محمد جوکار

ﮐﻨﺎﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﻮ ، همیشه شعر می سازم و با امواج مهرآگین عشق تو ، هم آوازم اخیرن شایعه گردیده ، از چشمان تو مستم بله من دوستت دارم و به عشق تو می نازم بیا ای همسفر با من ، بیا تا آنسوی رویا منم...

ادامه شعر
سجاد صادقی

من عشق را در سینه پنهان کرده بودم یعنی هوای بند و زندان کرده بودم در عصر ماشینی و آدم های کوکی با تو هوای شهر کاشان کرده بودم می آمدم از روستا سمت جهانت کل مسیرم را گلستان کرده بودم چون ابرهای ب...

ادامه شعر
حسین نوریان

گر تیشه زند بر دل کوه فرهاد شیرین برآردزسوزسینه فریاد تا دو روز عمر داری در کف هرگزنبری عشق ومحبت ازیاد

ادامه شعر
معصومه عرفانی

زخمه های این دلم را می سرایم عاشقانه هر غزل شعرو ترانه با بهانه بی بهانه ساز کهنه ای برایم مانده در این وادی عشق دل چه می داند ردیف و قافیه در کنج خانه غزل هر چه من شعرو غزل گفتم به ...

ادامه شعر
منصور یال وردی

به گدایان خبر آمد که رخ شاه شکست بغض شب در دل یک لحظه کوتاه شکست خانه می گفت نرو ،خاک تمنا می کرد رعشه افتاد به در ، قامت درگاه شکست گام برداشت ، فقط گفت که « انا لِلّله » و زمین بود و ...

ادامه شعر
نیما راعی

قُمــــــــــری ِغَریبــــــــــم دِل دِل نَــکـُن دلـدارِ مَن ای جانِ مَن جانانِ مَن قـلبَـم تَپَـد با اِضـطِـراب ای لُـعبـتِ پـنــهـانِ مَن دردی کِـشـَم از دوری ات درمـان نَدارد دَردِ مَن را...

ادامه شعر
منصور یال وردی

کدام گوشه کنار غزل نهان شده ای ؟ که عاشقانه تر از آنچه می توان شده ای سفیدِ ابر بهاری، شکوهِ اقیانوس زلالِ آبی و تنپوش آسمان شده ای و در مدار تو ای ماه مشتری کم نیست چگونه گرمی بازار کهک...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

همرنگ کلاه سبلان گفتی که برایت هیجان داشته باشم همواره نگاهی نگران داشته باشم تا کوچه ی نبضم اثری از تو ببیند؛ اندازه ی دریا ضربان داشته باشم در حسرت بوسیدن لب های تو حالی چون تشنه ی ظ...

ادامه شعر
نیما راعی

. از غَمَت در سینه ام دل بی قراری میکند چَشمِ سوزانـم زِ دردت گریه زاری میکند گُر گرفتم آتشم ! جـانم بگیری بهتر است فکرِ عاشق با نگاهت مِی گُساری  میکند پای من دنبال یادت میدود در کوچه ها جس...

ادامه شعر
منصور یال وردی

اگرچه راوی این اتفاق نصرانیست به روی نیزه پر از آیه های قرآنیست و الْسَلاٰمُ عَلیٰ اَیُّها الْسفینه نور بمان که شام غریبانِ شام ،طولانیست بگو به باد نیاید به سمت گیسویت بگو که کار جهان...

ادامه شعر
منصور یال وردی

عشق از اول به من نمی آمد من امیدم به دست جادو بود لاک پشتی به پشت افتاده محو پرواز یک پرستو بود _ روزها مثل برق میرفتند من همان و تو هم همان بودی من گرفتار این زمین بودم تو ولی محو آسم...

ادامه شعر
حسین شادمهر

ای یار و نگار من، خداحافظِ تو رفتی ز کنار من، خداحافظِ تو با تیر فراق تیره‌روزم کردی ای فصل بهار من، خداحافظِ تو «حسین شادمهر»...

ادامه شعر
محبوبه  طاری دشتی

نسیم تو که نمی وزد پارچه ی رنگی چشمم خیس می ماند چشم که به تو می دوزم نخ زمان پاره می شود شعرهایم را گم می کنم زخم های قلبم را کسی نبوسیده است زخم هایت را به چشم می کشم به آسمان خیره می ش...

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

در این شب ظلَمانی ، تو در خیال منی در آسمانِ دل و جان، تو تک هلالِ منی در این دیارِغریبان ،در این سکونِ زمان نــوای ســازِ طربناکِ پُــر مـلالِ منی نشسته بی کس و تنها ، دل شکسته ی من شکستـــه بال...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

عشق گرتورا حس غریبی ست یقین از عشق است به سرت شور عجیبی ست یقین از عشق است خوف داری و رجا لشکر غم آمده است در دلت جنگ صلیبی ست یقین از عشق است رنگ رخساره زدردی ست که پنهان داری گر تورا میل ط...

ادامه شعر
منصور یال وردی

ای کاش اشک دست مرا رو نکرده بود یا اینکه دل به بودن تو خو نکرده بود ای کاش آنقَدَر به رخ ات زل نمی زدم یا چلچراغ چشم تو سو سو نکرده بود تقصیر من نبود ، نشد .....اتفاق بود قلبم که دست چشم م...

ادامه شعر
منصور یال وردی

جامانده از قطار سفر ، گریه می کنم با رفتنت بدون خبر ، گریه می کنم از ابتدای لحظه ی بی انتهای درد تا خنده های زود گذر گریه می کنم با ناله های باد در آغوش پنجره با جیر جیر خسته ی در گریه می کنم...

ادامه شعر
امیرحسین نوروزی

تو را با این همه چشم انتظاری دوست دارم تو را تا لحظه های بیقراری دوست دارم نمیدانم چرا از من گریزانی و میدانم تو را آهوی زیبای فراری دوست دارم به تریاک دو چشمان خمارت سخت معتادم تو را ب...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

اصولِ فاصله ها را بیا بهم بزنیم که سرنوشت جدیدی مگر رقم بزنیم به انتقامِ جدایی ، علیه فاصله ها بیا به یادِ گذشته کمی قدم بزنیم کسی به جز خودِ ما موجبِ جدایی نیست چگونه پس به کسی انگِ مت...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا