تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی (اشکان)  درویشی

امپراطورم و مغرور کمی دلتنگم به رسیدن شده با زور کمی دلتنگم و به پایان خوش حضرت یوسف از چاه به همان روزنه ی کور کمی دلتنگم به چه اندازه به خویشان خودت دلگرمی؟ منِ آشفته همان جور کمی دلتنگم ...

ادامه شعر
آرزو نوری

چه کسی بر بالینت مینشیند تا خوابهای پریشانت را پاشویه کند کدام فرشته چشم به راه می‌ماند تا جورابهایت را بشوید زخمهایت را رفو کند؟ کجای این شهر خیابان تمام می‌شود تا به خانه برگردی؟ و خا...

ادامه شعر
سید حسین عمادی سرخی

"من نگاهش میکنم اوهم نگاهم میکند"؟ با نگاه نافذ خود سدِّ راهم می کند از دل و از عقل دارم من سپاهی بازهم با نگاهی تارومارِ این سپاهم می کند یوسفم من، این زلیخا که عزیزم بوده است جای قصر خویشتن، ر...

ادامه شعر
فواد شجا ع الدینی

خانه زُل زد در نگاهم ، در زمستانی بعید سوز و سرما بود با من ، با تو هم برفی شدید چتر خود را وا کن امشب ، زیر بارانم بمان نم نمک باران ، خیابان ، آسمان در من چکید خواب کنعان دیده یوسف ، دم ب...

ادامه شعر
مهدی تاجیک

این روزها حالم مُساعِد نیس ( ت ) ..... بیدارمو کابوس میبنم این چندمین سالِ که تنهامو ..... هف ( ت ) سینِ عیدو بیتو میچینم عکسِ تو سینِ آخرِ سفره س ( ت ) ..... عطرِ حضورت این حوالیه چَن ( د ) ثانیه ...

ادامه شعر
علی حاتمیان

من تو را در دل خود دار زدم؛ تو چه سخت میمیری...! با چه هیچ سنگینی تو در این دلکده ی هیچ، نفس خواهی زد در فراسوی خیالم دست و پا خواهی زد غرق در حس فراموشی تو میخوابم در تکاپوی خیال مر...

ادامه شعر
جابر ترمک

یک شب بیا حوالی چشمم قدم بزن آرامش تمام جهان را بهم بزن با دست های نرگسی ات بخت باغ را لای نگاه ناز کبوتر رقم بزن چشمت تمام شعر مرا دست برده است با پلک خود به روی غزل ها قلم بزن نه ب...

ادامه شعر
عذرا قاسمی

"کاش می شد صدای تو را بوسید" یا در صندوق خاطرات پیچید کاش می شد آن صدا را با وجودت جمع زد یا حضورت را کمی پررنگ کرد کاش می شد پای رفتن را شکست داغ هجرت تا ابد بر دل نشست...

ادامه شعر
علی سپهرار

به جان جانی تو میخورم دلا قسمی که شرجِ چشم مرا در نمانَد اشک و نمی چرا که اشک من و آن الف که شکّ آرد ز قول قامتم امضا کند چنان قلمی که قول عشق و وفا رد شد از دلم امروز به سنگ و وزن تراز...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

قلبم گرفت ای نازنین.............. رفتم دکتر روی تخت دراز کشیدم گوشی راروی سینه ام وپشت سرم جابجا می کرد سرفه...... بازهم..... سرفه...... بیشتر........ نفس عمیق...... عمیق تر.....

ادامه شعر
مهری  کندری

اگر غم امانم دهد از عشق عاشقانه خواهم نوشت عاشق که می شوی زندگی بوی طراوت می دهد بوی ناب عاشقی بی حضور عشق قاب زندگی کم دارد زندگی را کم دارد عشق راکم دارد اجازه عاشقی را گرفته اند بر تشنه عش...

ادامه شعر
علی حاتمیان

"قول میدهم که برگردم" این آخرین نجوای تو بود می شنیدمش از چشمهایت با اینکه بریده بود امانم را سوت قطار... قصه از یک واگن شروع شد که آرام آرام به ایستگاه بعد رفت هنوز هم می شنیدم تو ر...

ادامه شعر
عظیم صوفی

وچه دستها که برایم... وچه چشمها که برایت... انقدر اذردهام خودم را که دیگر راهی به حریم خود ندارم گریستیم من و تو برای من و تو وتمام عف...

ادامه شعر
عظیم صوفی

چه دستها که برایم... چه چشمها که برایت... آنقدر آذردهام خودم را که دیگر راهی به حریم خود ندارم گریستیم من وتو برای من وتو ...

ادامه شعر
علی حاتمیان

یک رعد و برق زمینی بود همان برق نگاهت در من در انزوا و تنهایی ها فکر کردن به تنهایی هایت بی من... در اتاق کوچکم گم شده ام لا به لای کتاب های نخوانده ام و ناخدایی که خبر می آورد از...

ادامه شعر
علی حاتمیان

بیاد بازی های بچگی دوباره سرخوش و سرحالم کنارم یک اسباب بازی نالان کنارم فشنگ های هفت تیرم تو نیستی و فرقی هم نمی کند تو آخر هر بازی برنده ای کنارم عکسی از تو جا مانده؛ هنوز هم در...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

لا به لای ساز حرف هایت ، پنهان می شوم نفس می شوم . تا بین لبانت بمانم...تا نندازی مرا من نت می شوم و تو ساز می زنی و این غم انگیزترین آهنگ دنیاست......

ادامه شعر
عذرا قاسمی

باید از این شهر سفر کرد و رفت خانه به دوشی به از این مردگیست

ادامه شعر
لیلی  اله یاری

عاشقم کردی، تمامِ شعرهایم مال تو بوسه های آتشینم ، عیدی امسال تو میسرایم هر غزل در وصف عشقت نازنین واژه هایم نغز و پر معناست، مالامالِ تو مثل یک پیچک به جسم و جانِ من پیچیده ای محو بودم در نگاه...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

غروب سردیست.. ومن بانفس های سردبه خودم می گویم خبری نیست . برو. بازهم خواب نشستن کنارتوروی صندلی دیدم.

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا