- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
محمد قدیمی
در20 /02/ 1394 -
مهری کندری
در20 /02/ 1364 -
hossein fathi
در20 /02/ 1398 -
مجید شرفزاد
در20 /02/ 1354 -
بهروز قاسمی_رها
در20 /02/ 1399 -
عبدالنبی ژاله
در20 /02/ 1399 -
ن د
در20 /02/ 1399 -
انوش بیات
در20 /02/ 1371
امپراطورم و مغرور کمی دلتنگم به رسیدن شده با زور کمی دلتنگم و به پایان خوش حضرت یوسف از چاه به همان روزنه ی کور کمی دلتنگم به چه اندازه به خویشان خودت دلگرمی؟ منِ آشفته همان جور کمی دلتنگم ...
ادامه شعرچه کسی بر بالینت مینشیند تا خوابهای پریشانت را پاشویه کند کدام فرشته چشم به راه میماند تا جورابهایت را بشوید زخمهایت را رفو کند؟ کجای این شهر خیابان تمام میشود تا به خانه برگردی؟ و خا...
ادامه شعر"من نگاهش میکنم اوهم نگاهم میکند"؟ با نگاه نافذ خود سدِّ راهم می کند از دل و از عقل دارم من سپاهی بازهم با نگاهی تارومارِ این سپاهم می کند یوسفم من، این زلیخا که عزیزم بوده است جای قصر خویشتن، ر...
ادامه شعرخانه زُل زد در نگاهم ، در زمستانی بعید سوز و سرما بود با من ، با تو هم برفی شدید چتر خود را وا کن امشب ، زیر بارانم بمان نم نمک باران ، خیابان ، آسمان در من چکید خواب کنعان دیده یوسف ، دم ب...
ادامه شعراین روزها حالم مُساعِد نیس ( ت ) ..... بیدارمو کابوس میبنم این چندمین سالِ که تنهامو ..... هف ( ت ) سینِ عیدو بیتو میچینم عکسِ تو سینِ آخرِ سفره س ( ت ) ..... عطرِ حضورت این حوالیه چَن ( د ) ثانیه ...
ادامه شعرمن تو را در دل خود دار زدم؛ تو چه سخت میمیری...! با چه هیچ سنگینی تو در این دلکده ی هیچ، نفس خواهی زد در فراسوی خیالم دست و پا خواهی زد غرق در حس فراموشی تو میخوابم در تکاپوی خیال مر...
ادامه شعریک شب بیا حوالی چشمم قدم بزن آرامش تمام جهان را بهم بزن با دست های نرگسی ات بخت باغ را لای نگاه ناز کبوتر رقم بزن چشمت تمام شعر مرا دست برده است با پلک خود به روی غزل ها قلم بزن نه ب...
ادامه شعر"کاش می شد صدای تو را بوسید" یا در صندوق خاطرات پیچید کاش می شد آن صدا را با وجودت جمع زد یا حضورت را کمی پررنگ کرد کاش می شد پای رفتن را شکست داغ هجرت تا ابد بر دل نشست...
ادامه شعربه جان جانی تو میخورم دلا قسمی که شرجِ چشم مرا در نمانَد اشک و نمی چرا که اشک من و آن الف که شکّ آرد ز قول قامتم امضا کند چنان قلمی که قول عشق و وفا رد شد از دلم امروز به سنگ و وزن تراز...
ادامه شعرقلبم گرفت ای نازنین.............. رفتم دکتر روی تخت دراز کشیدم گوشی راروی سینه ام وپشت سرم جابجا می کرد سرفه...... بازهم..... سرفه...... بیشتر........ نفس عمیق...... عمیق تر.....
ادامه شعراگر غم امانم دهد از عشق عاشقانه خواهم نوشت عاشق که می شوی زندگی بوی طراوت می دهد بوی ناب عاشقی بی حضور عشق قاب زندگی کم دارد زندگی را کم دارد عشق راکم دارد اجازه عاشقی را گرفته اند بر تشنه عش...
ادامه شعر"قول میدهم که برگردم" این آخرین نجوای تو بود می شنیدمش از چشمهایت با اینکه بریده بود امانم را سوت قطار... قصه از یک واگن شروع شد که آرام آرام به ایستگاه بعد رفت هنوز هم می شنیدم تو ر...
ادامه شعروچه دستها که برایم... وچه چشمها که برایت... انقدر اذردهام خودم را که دیگر راهی به حریم خود ندارم گریستیم من و تو برای من و تو وتمام عف...
ادامه شعرچه دستها که برایم... چه چشمها که برایت... آنقدر آذردهام خودم را که دیگر راهی به حریم خود ندارم گریستیم من وتو برای من وتو ...
ادامه شعریک رعد و برق زمینی بود همان برق نگاهت در من در انزوا و تنهایی ها فکر کردن به تنهایی هایت بی من... در اتاق کوچکم گم شده ام لا به لای کتاب های نخوانده ام و ناخدایی که خبر می آورد از...
ادامه شعربیاد بازی های بچگی دوباره سرخوش و سرحالم کنارم یک اسباب بازی نالان کنارم فشنگ های هفت تیرم تو نیستی و فرقی هم نمی کند تو آخر هر بازی برنده ای کنارم عکسی از تو جا مانده؛ هنوز هم در...
ادامه شعرلا به لای ساز حرف هایت ، پنهان می شوم نفس می شوم . تا بین لبانت بمانم...تا نندازی مرا من نت می شوم و تو ساز می زنی و این غم انگیزترین آهنگ دنیاست......
ادامه شعرباید از این شهر سفر کرد و رفت خانه به دوشی به از این مردگیست
ادامه شعرعاشقم کردی، تمامِ شعرهایم مال تو بوسه های آتشینم ، عیدی امسال تو میسرایم هر غزل در وصف عشقت نازنین واژه هایم نغز و پر معناست، مالامالِ تو مثل یک پیچک به جسم و جانِ من پیچیده ای محو بودم در نگاه...
ادامه شعرغروب سردیست.. ومن بانفس های سردبه خودم می گویم خبری نیست . برو. بازهم خواب نشستن کنارتوروی صندلی دیدم.
ادامه شعر