- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
فرمان بده تا ثابت بماند نگاه من بر روی چهره ی زیبای همچو ماه تو،، من شاه دل بستم به گرو، عشق تو خلع صلاح کردنم شاه و سپاه تو، بی بی دلم شده، تسلیم لشکرت، افتاده ام بدون تق...
ادامه شعر????به نام خدا???? ❤️غزل جدید❤️ دوباره رفته و من، بد دلم گرفته برایش رمق نمانده بمانم، به جنگ وسوسه هایش ببین چه ژست قشنگی گرفته،عین نجابت خلاصه،کرده دلم این یکی دو روزه هوایش نشان مادرم عکسش؛...
ادامه شعر۱) کم جلوه کن ای دلبر من، همچون ماه دوری و نمی رسد به تو دستم، آه! یک درّه پر از پلنگ عاشق دیدم در حسرت وصل تو فتاده در چاه #جواد_امیرحسینی(مهراد) ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ ۲) افتاده درون چشم تو تصویرم خو...
ادامه شعرخود به من آموختی عشق انتظار است دل که عاشق گشته دائم بی قرار است من چه سازم با تو تا باور کنی عشق تو در من ماندگار است بی تو روزها سرد و خشک باشد همیشه با تو هر لحظه برای من بهار است باز آ تا در فضای ...
ادامه شعراولین عشق _______ من زندگی رادوست دارم ولی ازتکرارآن میترسم عشق رادوستدارم ولی از عاشق شدن میترسم نمیشودبهاری ازتو زیباتر گلی ازتو شکوفاتر امیدی ازتو شیرین تر نمی خواستم عشقم رافاش کنم ناگاه واژه...
ادامه شعرطعم تلخ قرار یکطرفه جمعهای زهرمار در پاییز سر براهی بس است راهی شو قلم از غصهها شده لبریز مینویسم فریبکارست عشق گاه باید امان نداد و گذشت دست هر کس چراغ جادو نیست غول جادو به قصهها برگشت میروم...
ادامه شعر✍????حضرت یار، همیشه برایت جان میدهم، برای آن گوی اصلسی چشمانت و همیشه دوستت دارم هیچ بارانی نمیتواند رد پای احساست را از دلم پاک کند و هیچ کس نمی تواند در حضورم گوشه ی چشمی نگاهت کند، حسودم...
ادامه شعرمثالِ توده ای که برداشته ام از سینه چقدر جای تو روی پیکر من درد می کند تیر می کشی در عصب های زنده ام مرگ اما میان زندگی ام درد می کند سعی کردم فراموشت کنم اما آنجا که در مغز من نشسته ای در...
ادامه شعریک شب به هوای دل تو غم زده بودم تا وقت سحر با دل خود گپ زده بودم بغضی به گلو بود که انگار در آن شب من راهی مَسلخ، ز همه دل زده بودم گاهی نگران بود دلم، گاه....! ولش کن گویا که در آن حال کمی ...
ادامه شعرخواستم خوب شود ، جزبدایام نشد آنچه پنداشته بودیم ، سرانجام نشد هرچه درفکروخیالمهمهاندوخته بود عاقبت نیمه شبی جزتب اوهام نشد آن که افکنده مرادردل اینآتش عشق سوختبیچارهخودش،پختهاینخامنشد (ناب...
ادامه شعربسمه اللطیف کوچه معشوق آن که دیدار وی آسایش و درمان من است دلبر سیم بر موی پریشان من است زیر این ظاهر آرام نمی داند کس به هواخواهی او چاک گریبان من است در گذارش به سر کوچه و بازار سلام ذکر چشمان ن...
ادامه شعرپروانه ی من پر زد و از پیله رها شد در من نفسی مانده که آرام ندارد … الی مطلق
ادامه شعرهر صبحِ زود، به یاد تو بیدار می شوم بَم می شوم، وَ بر سرت آوار می شوم پس لرز ه های رفتنت این شد که مطمئن رسوا میان کوچه و بازار میشوم دست خودم که نیست، همینطور پشت هم بیدار می شوم....به فکر تو وا...
ادامه شعرسایه ای پشت پنجره کسی گیسوانش را شانه می زند نه ....... شاعر شده ام، این خانه پنجره ندارد! عبدالرحمن حواشی
ادامه شعربه انتهای شعرم که رسیدی ... سکوت کن !آری سکوت کن، و آرام باش،، ببین گوش کن صدای امواج را می شنوی که بر صخره های قلبم می کوبند ؟ مرغابی های عشق پرگشوده اند،، چیزی ؛ در تدارک رفتن درمن شکل گرفته اس...
ادامه شعرفردا نوبت دکتر دارم چون اسکیزوفرن هستم دکترم نوبت وکیل دارد چون می خواهد زنش را طلاق دهد زنش نوبت آرایشگاه دارد چون می خواهد شینیون کند آرایشگر نوبت خواب دارد چون می خواهد با زن دکتر به هم بزند او عاش...
ادامه شعربسمه اللطیف جانور هفت بیشه هرگز نیافت عشق درون تو ریشه ای درکت ز عشق نیست به غیر از کلیشه ای در روزگار خویش مگر غیر وهن عشق هرگز نداشتی و نداری تو پیشه ای در این نمایشت تو هنرپیشه هستی و گرم فروش و...
ادامه شعردر کویر سینه ام نهری روان گشت از غمت من دوباره بی کسم در این در و دشت از غمت
ادامه شعربسمه اللطیف عبور از شب عبور از این شب تاریک و تار خواهم کرد از این خرابه ویران فرار خواهم کرد به اشتیاق بهار و شکفته گشتن جان از این خزان و زمستان گذار خواهم کرد امیدوار به لطف خدا و یاری عشق 《چو ب...
ادامه شعرعاشقی تلخ تر از زهر قجر بوده بدان دل من ساده تر از عصر حجر بوده بدان هر که آمد به دلم نیشتری زد به ستم ریشه حس و دلم زیر تبر بوده بدان...
ادامه شعر