- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
گرچه گویند که افسانه شده سوره عشق خوشتر آن است بمیرم به افسانه تو در نظر بازی رِندان نشود جمله عیان نشود فاش و عیان درگه جمخانه تو بخشی از شعر فاش و عیان ...
ادامه شعر<<شوقِ وزان>> پروانههای طبعِ روانم برای تو اشعارِ بالدارِ بیانم برای تو از سرد و گرم بودنِ دوری و بودنت شد در خیال، شوقِ وزانم برای تو وقتی که دور از منی و گریه میکنم دریاچههای قطره...
ادامه شعرچه مدت ها سحر شب میشود شب تاسحر یارب زِیارِ نازنینِ ما نمی آید خبر یارب که گشته روزِ من تاریک مثلِ شب زهجرانش که کی باشد شبِ تارم ز وصلِ او سحر یارب به آن چشمهایِ شهلا عاشقم هرقدر عمرم است کند مِسِ ...
ادامه شعربهار در راه است کاش عطرِ بدنش با گلها به مشامم برسد او دِگر رویا نیست حِسی در رگِ من است. #آگرین_یوسفی
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم کیستی چه کردی براین حال شیدا خرابم چه زیباآمدی چه تلخ رفتی نه دنیاروبه حالم کشت نه توکه آمدی رفتی...
ادامه شعر«صید و صیّاد» شور و حالی دارم امشب چونکه غم در خانه نیست ظلمت شام سیاهی در دل کاشانه نیست گشته مجنون دل ، سراغ عشق لیلی می رود در میان این همه مجنون یکی فرزانه نیست آتشی افتاده در جانم که می سو...
ادامه شعرآسوده باش این دل نمی گیرد بهانه برگشته از رویای تو دیشب به خانه من هم برایش استکانی چای بردم کَندم تو را از ریشه هایش دانه دانه با سبک نستعلیق رقصیدم برایش اشکی چکید و خاطراتت شد روانه یادش بخ...
ادامه شعررونق گرفته جمعه بازار ِ دلم بی تو دیگر به هیچ خریداری خرسند نخواهد شد!!! دست آموز عشق که بشوی از همه رمیدنت حتمی ست......
ادامه شعرنوشت اشک ریخت و خوابید او شاعری دلشکسته است لطفا آهسته بخوانید. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرآمدی جانم به قربانت ، بیا خوش آمدی بار دیگر در دل غمگین ما ، خوش آمدی رفته بودی سالها و عهد تو از یاد رفت کرده ای اکنون وفا ای بی وفا خوش آمدی غیر تو هیچ آشنایی در دلم جا خوش نکرد بار دیگر ای ...
ادامه شعرمیخانه های شهر را سیل برده ولی میخانه جای اشک ریختن نبود ای دلبر آرامی شب خواب از چشمانم گرفته خلوت شامگاهان جای هیاهوی خاطره هاست ای دلبر اندوه شعر های زیادی دفن شده زیر لب هایم مهر ل...
ادامه شعرحالا که سیاهند سقف آروزها برایمان، یک چمدان ستاره بیاور تا با آنچه از کودکیمان بجا مانده است ستارههایمان را بچینیم. جوادمرادی ...
ادامه شعرساعت درست رأس لبت ایستاده است گاهی درنگ عقربه ها فوق العاده است خوابیده بود ساعت قلبش هزار سال مردی که قرن هاست سرازیر جاده است هر چارشنبه ساعت پنج از تو می شنید: یک ربع راه تا دل دریا پیاده است ...
ادامه شعر_با دست هایی که مدام توی هوا تکان می داد روبه رویم نشسته بود افسانه می گفت یا که پند می داد؟! نمی دانم... _به گمانم آغوشش پرت ترین دژ ِفراموشی بود! _دلم عجیب هوای تبعید شدن کرده بود در تنگنای بازوان...
ادامه شعرنقل است از رسول که هر کس محب توست حاشا اگر که درک کند او عذاب را مدیون بحر لطف تو خشکی عالم ست پر نور کرده نور شما آفتاب را نام تورا شنیدم و بی خود شدم ز خود با خمر نام تو ز چه خواهم شراب را؟ «پرسی...
ادامه شعرنگارا تو بیا نگذار شعر فراقم به درازا بکشد عمر شاعر به بلندای همین وعده پوشالی فرداها نیست ! #محمدعلی_یوسفی
ادامه شعرسکوتِ خانه را با نیّتِ شَر زیر و رو کرد مرا پیشِ همه سَرخورده و بی آبرو کرد چه دردی داشت نیشِ طعنه هایش بی مروّت نمیدانم زبانش را کجایِ من فرو کرد !!!!؟؟؟...
ادامه شعرگلدان کنار پنجره ای و بی اثر باشی؟ خاک میکنم دلم را ، که پر ثمر باشی گوهری بود به امانت،سپردم نزد تو بازیچه شد در دستت،که پرشرر باشی گویند عشق همه به اظهار است ولی بسته ام چشم نظر، مبادا در نظر باشی...
ادامه شعرهمه وجود من بسته به تار موی تو تویی همه جان و تنم، تصدق، بلای تو نه هوسی نه زود گذر شدی نفس در، من گذر یعقوب پایمرد ...
ادامه شعر<<تایتانیک>> شد ناخدا "پروانهای" بر عرشهٔ کشتی شد شعلهٔ پیوندِ ما شمعِ همین مَشتی شد تایتانیکِ دلم تسلیمِ مردن چون کوهِ یخِ دوریِ ما خورده به این کشتی در چشمِ من دریاست، چون از ساحلِ ...
ادامه شعر