تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
کیوان هایلی

به قدر یک هوس با ما شدی یار نماندی بیش از آن همراه و دلدار چه گویم با دلم صحبت ز عشق ات تو بودی عشق ما وامانده در کار ...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" روزنه ای بی خورشید" دلم بر می خیزد از روزنه ای بی خورشید و همه ی تنم بنفشه ای می شود در باد چیزی از نور تو در من جا مانده و گرده ی خیالی از آفتاب چگونه این شعر وحشی را از ریشه در آورم؟! شاعر: مرض...

ادامه شعر
کیوان هایلی

شبهای بی وصالم، با یاد یار گذشته مهرش به دل نشاندم، از ما دگر گذشته هستم در آرزوی وصل و وصال یارم با دل کنم تبانی حاشا که عمر گذشته ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف گوهر محبت ای که از معجزه عشق و وفا بی خبری ترسم از زندگی ات بهره خاصی نبری چشم خود را به تماشای چه می‌گردانی در خلا باز گو آخر که به چه می نگری بی گمان حلقه دامی است به چشمی که در آن به...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف مهمان تو امشب ای ماه تمام این عاشقت مهمان تو است دل فروزان از فروغ چهره تابان تو است در دل مشتاق خود صدها تمنا دارم و وقت ایفا کردن عهد من و پیمان تو است آن چنان زیباییت تاثیر در من کرد...

ادامه شعر
الی مطلق

رفته بودم که تو از کرده پشیمان بشوی ، برگردم که تو از تاب و تب عشق پریشان بشوی، برگردم همه دیدند که در پیچ و خم راه رهایت کردم منتظر بودم از این گردنه حیران بشوی برگردم قهر کردم نه فقط با تو‌ که هم...

ادامه شعر
شیما رحمانی

بعدِ او؛ من با خودم هم دشمنم بوته یِ هر عشق را از بَر کَنَم عشقِ او؛ حالِ دلم بد کرده است روزگارم را مردد کرده است قابِ عکسی از پریشان حالی اَم از جنونِ عشق دیگر خالی اَم ...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

عمری که بی تو گذشت ای عشق زندگی نبود نامش زیبا نشد هرگز

ادامه شعر
سیدحسن نبی پور

‌ حرف بزن ••• بدون تو هیچم... صدایت را دوست دارم مخالفت هاتو لجبازیها تو پادریک کفش کردنهاتو وبی منطق  اثبات ادعاهاتو آری دوستداشتنت رادوستدارم... دوستداشتنت در ذهن تاریکم ستاره ای نورانی ست درآسم...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

میدانستی؟ رفیق ،، نه با ردیف میانه ای دارم و نه با قافیه،، اصلا آدم شعرهای با نظم نیستم ،، دلم بودن میخواهد یک بودن واقعی جدااز حیله، کلک نبرنگ،،دوراز عشق ورزیدن های مجازی،، که در آن ط...

ادامه شعر
زهره فرمهینی

غم کاش راه خانه‌ی ما را بلد نبود هر شب دعا که مستحق دست رد نبود در من زنی به حال خودش گریه می‌کند تلخیِ قهوه ام بجز از فال بد نبود می‌خواستم تمام خودش را ، تمام او در نزد ما اگر چه نود بود ، صد نبود...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

یادت به یادگار چه آفتابی بود آن روز ابری هم ردیف خط های سپید خط به خط چشمانت را سبز خواندم پیچیده پیچکی به ضربان دلتنگی سر بگذارم زمین آسمان تمامی ندارد پایان یابد پرواز برای افق های دور ن...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

شب تداعی می شود از چشمِ شهلایِ شما صبح پیدا می شود در مهر* سیمایِ شما سهمِ من از تو نبوده جز نگاه و جز خیال مستم و سرخوش ولی از جامِ رویایِ شما مثل ماه آسمان، افتاده عکست روی آب دلخوشم از دیدن تصوی...

ادامه شعر
کیوان هایلی

آرزوهایم تماماً خاک شد نقش لبخندم ز صورت پاک شد دیدگانم تَر شده از دوریش دل دریغا اینچنین غمناک شد

ادامه شعر
صدیقه جـُر

در بهار دل تو میل به باران دارم عاشقت گشته ام ، و شوق فراوان دارم به همان بوسه ی وقت سحرت حضرت یار تو خدایم شدی ومن به تو ایمان دارم درد دل باتو کنم خاطره ها میسازم صدهزار شکر به مهرتو پ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《نگاه مهربان》 غزل من آن دوزخ طلب هستم که جنّت را نمی خواهم تو را می خواهم آن روز قیامت را نمی خواهم به امید بهشتت یا ز ترس آتش دوزخ نگردم بنده ای مومن فلاکت را نمی خواهم ز روی عادت روزانه هر د...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف خلوت رازآمیز آن گاه که در #خلوت راز آمیزی آن خرمن موی خود به هم می ریزی یک لحظه مرا می کند از خود بیخود غوغای قیامتی که می انگیزی 882 **** بوسه مهرانگیز سرمست ز بوسه های مهرانگیزی دیگ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

باران حسود بود و ایوان؛ کَم طاقت اطلسی؛ دِق مرگ شد.

ادامه شعر
شیما رحمانی

دستِ باران؛ شانه می زد گیسوانِ نازِ بید بید لرزید، عشق خندید، ...، حادثه آمد پدید.

ادامه شعر
کیوان هایلی

زندگی با یار چه معنا می گرفت رنگ و بویی نو، ز دنیا می گرفت در میان این همه اشکال خاص شکلی از اشکال زیبا می گرفت در فصول مختلف در پیش یار حس گرمایی قشنگ، پا می گرفت در میان آن همه اصوات خوب صو...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا