میدانستی؟ رفیق ،، نه با ردیف میانه ای دارم و نه با قافیه،، اصلا آدم شعرهای با نظم نیستم
،، دلم بودن میخواهد یک بودن واقعی جدااز حیله، کلک نبرنگ،،دوراز عشق ورزیدن های مجازی،، که در آن طرف، مانیتور گوشی تو هی عاشقانه برایم ردیف کنی و من ذوق مرگ شوم،، نه ، میدانی؟ .
دلم یک دوستی پاک از جنس شاملو، سهراب، فروغ ، میخواهد،
میخواهم مثل شاملو باشد یکی
که بنشیند و
ستایش کند
نگاه های منتظرم را
یا یک سهراب
که مرا در قایقش جای دهد
و ببرد طرف کوچه ی صداقت و مهر و و فارهایم کند
از بلاتکلیفی از این که این روزها
چقدر؟ برای؟ بودن؟ حال؟ خوب است که برای؟ همدیگر دستی تکان میدهیم؟،
یک نیما باشد، برایم بسراید
تو را من چشم در راهم
تو میدانی که دلتنگم
برای ساعتی جانا بیا اندر کنار من بدوراز هر خیال باطلی جانا
بشو مرهم به زخم این دل زارم،
حالا شاعر هم نبود
نباشد من که نمرده ام هستم
خودم آنقدر شعر ردیف میکنم
که عاشق ترین
شاعر دنیا شود،
مثل تو جانانم که
شاعر شدی
و صدایت شد آرامش قلبم
لالایی شب هایم، تسکین دردم
راستش را بخواهی رفیق،
شاملو ، سهراب و نیما بهانه بوددو هست
دلم فقط تو را میخواهد تویی که
میدانم مثل من تنهایی،، دوست داشتن که همیشه منفی فکرکردن نیست عاشقانه زندگی کردن است، با سلامی، کلامی به قول سهراب، تکه نانی، و حبه قندی،،صدیقه جـُر، ????????
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 03 تیر 1402 13:56
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
مجید ساری 03 تیر 1402 14:56
درود برشما بانوی ادیب
دلنوشته زیباااااتون بر دل نشست
که هرچه از دل پرواز میکند
حتی اگر به مرکز کهکشان نیز صعود کند
مغناطیس دل آنرا پایین میآورد
حالا حساب کنید گرانش قلب چقدر بالاتر از جاذبه اجرام سماوی است
که وقتی شکست
خدای بی پایان را نیز پایین میآورد و بسوی خود میکشد
لحظات تون با سرعت خنده بر ثانیه
سرشار از عشق باد انشالله
سعادت مرور یافتم
سیدحسن نبی پور 08 تیر 1402 12:12
بینهایت سپاس ازشمااستادوشاعرگرامی سرکارخانم جر