خشکیده دگر جوهر افکار به تلخی
در خانه ی دل حیف اثر نیست ز حرفی
در کنج قفس چهچهه را برده ز خاطر
این بلبل خوشخوان نخورد دانه به ظرفی

با پوزش بسیار از دوستان خوبم که مدتهاست سعادت بهره مندی از آثار زیبا...

وهم ز خیال سر شد و غرق توهم شده ام
نیست حقیقتی مرا، وصف مجاز شده ام
عالم پیش از این وجود، جمله خیال بود و بس
بعد فنا شدن به خاک، فاش ز راز شده ام
این همه بازی قضا، پیش نوشته است مرا
پرده چو افتد از پس...

خدایا هر که را بخشیده ای عشق و ادب،
دیگر چه می خواهد؟
هر آن بنده که نیکو گشته باشد تربیت،
دیگر چه می خواهد؟
بداند ارج و...

یاد باد آن روزگاران یاد باد
آن وفای دوستداران یاد باد
آن سبکبالی، پریدن های شاد
وان همه نازک خیالان یاد باد
نرم خویان، خوشگواران، عارفان
آن وفاداران و یاران یاد باد
در ره کوی رفیقان سر گذار
آن رفیقان،...

چشم زِ تو نگیرم و من به خدا سپارمت
دست قضا ترا پناه، من زِ کجا بیابمت؟
رنج و بلاکشیدنم رسم شبانه ی منست
بر سر سجاده ببین هان به دعا شنیدمت
نذر و نیاز خالصم، کاستن از عمر منست
تا که بقای بودنت، به این ...