3 Stars

نفرین شب

ارسال شده در تاریخ : 10 مهر 1401 | شماره ثبت : H9422428

ترا نفرین کنم ای شب که افتادی بر این خانه
بساط ظلمت و تاری زده خیمه به گلخانه
بسی خون شقایق ها که ریزد زیر تیغ تو
عجب رنگ سیاهی شد، حجاب جان هر لاله
کشیدی پرده ی خشمی، تبه شد غنچه ی نوگل
مگر کی سیر می گردد، ز خون، دیو شکمباره
همه رفتند و خالی شد، سرای عاشقِ محزون
"که عشق آسان نمود اول"، کنون گشتیم بیچاره
چنان افکنده ای بُنه در این مهمانسرا، گویی
نباشد هرگزت  پایان بر این اطوارِ شاهانه
بسی بودند قبل از تو، و می آیند باز از پیش
طلوع فجر نزدیک است، شب تلخ ستمکاره
چنان با روشنی در جنگ، که بنیادت غریق ننگ
در این ظلمت تو کور هستی، در افتادی به ویرانه
تو کین کاوه را داری که خونخواه جوانان است
برای بوسه ی شیطان که وارد شد بر آن شانه
جهان بر کفر می چرخد ولی ظالم نیارد تاب
که این حکم جهاندار است، نه سودا باشد و ناله
سراسر مکتبت جور است، پلیدی و تبهکاری
سیاهی را پراکندن، خزیدن در پسِ لانه
شب تاریک و بیم موج گردابی چنین "هایل"
به آخر می‌رسد آن دم شوی پست و فرومایه

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 133 نفر 256 بار خواندند
امیر عاجلو (10 /07/ 1401)   | دادا بیلوردی (11 /07/ 1401)   | کاویان هایل مقدم (12 /07/ 1401)   | محمد مولوی (15 /05/ 1402)   | افسانه ضیایی جویباری (19 /10/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (10 /07/ 1401)  محمد مولوی (15 /05/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 6

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا