نظریۀ هنر قرون وسطی(بخش پنجم)

دورۀ مدرسی
دورة مدرسی -که به طور کلی شامل قرنهای سیزدهم و چهاردهم می شد- به واسطۀ میلی مشخص می شد که پیش تر در قرن دوازدهم پدیدار شده بود؛ یعنی میل به طرحریزیِ توصیفی کامل و نظام مند از خدا، انسان و طبیعت. همانطور که این قرن به جلو می رفت، مولفۀ مهم دیگری وارد بازی شد؛ چراکه برخی از آثار ارسطو به دست ویلیام موئربکی(1) و دیگران ترجمه شد و متونی که تا آن زمان ناشناخته بودند یا نادیده گرفته می شدند، وارد کانون فلسفه شدند. این امر منجربه کوشش برای همانند کردن تفکر افلاطونی با تفکر ارسطویی شد؛ هدفی که توماس آکویناس تقریباً به طور کامل به آن دست یافت. متأسفانه، فلسفه هنر مدرسی تفاوت چندانی با دورة پیش از خود نداشت. از این جهت، نمی توان فهمید که اگر مدرسی ها بوطیقا ی ارسطو را خوانده و جذب کرده بودند، چه تفاوتی ممکن بود ایجاد شود. واقعاً کسی نمی داند که چرا آنان چنین نکردند. تقریباً تا اواخر قرن سیزدهم، نسخۀ خلاصه شده ای از بوطیقا در دسترس بود، تا اینکه در سال 1275 ، ویلیام موئربکی ترجمۀ کاملی از آن ارائه کرد. با این وجود به نظر می رسید که متفکران مدرسی همچنان این اثر را نادیده می گیرند. باری، برخی از فیلسوفان مدرسی مطالب زیادی در باب زیبایی نوشتند که برخی از این مطالب به نظریۀ هنر نیز می پرداخت. دو تن از برجسته ترین فیلسوفان مدرسی، یعنی بوناونتروا (2) و آکویناس، در مورد زیباییِ تصاویر دیداری در رابطه با کیفیات تقلیدی و احساس آنها سخن گفتند. بوناونتروا نوشت: «هنگامی یک تصویر زیبا نامیده می شود که به نحوی عالی ترسیم شده باشد، همچنین هنگامی زیبا نامیده می شود که به نحوی عالی، شیء مورد نظر خود را بازنمایی کند.» (Comm. in I Sententiae, 31(pars 2), 1, 3 ad2) آکویناس نیز نوشت: « زمانی یک تصویر زیباست که شیء مورد نظر خود را، حتی اگر آن شیء زشت باشد، به نحوی عالی بازنمایی کند.» (Summa Theologiae, I, 39, 8c)
دو مورد در اینجا جالب توجه است؛ مورد نخست اینکه، زیبایی هنری نه به عنوان بازتاب زیباییِ نامرئی یا الوهی، بلکه به عنوان کیفیتی از اشیای مادی ای که توسط دست انسان به وجود آمده تبیین شده است. مورد دوم اینکه، به نظر میرسد هردوِ آنها به چیزی شبیه رئالیسم هنری صحه می گذارند. هنر برای به دست آوردن روحی که درون ماده است تلاش نمی کند، بلکه تلاش می کند ذات یک شیء مادی (ابژة بازنمودی) را در ابژة مادیِ دیگری، نظیر نقاشی یا یک تندیس، فرا چنگ آورد. هنر قرن سیزدهم بسیار پیشرفته تر از هنر بیزانسی بود. شاید بی آنکه این موضوع را به طور کامل فهمیده باشیم، بوناونتروا و آکویناس هنر دیداریِ زمان خود را (یعنی هنری که برای رئالیسم می کوشید) نه تنها آنگونه که بود توصیف می کردند، بلکه همچنین، و حتی به طور قابل توجه تری، به شکلی آن را توصیف می کردند که در تجربۀ حسی شان بر آنها نمایان می شد؛ یعنی هنر به دلیل کیفیتِ ذاتیِ زیبا و حقیقتی که دارد لذت آفرین است و نه به دلیل ارجاع دادن به قلمرو استعلاییِ مثالی و قدسی. از این منظر، در دورة قرون وسطا، نه تنها هنر، بلکه قریحۀ انسانها نیز در حال تغییر بود.
1 William of Moerbeke
2 Bonaventure

مجموعۀ ترجمان، تلاشی برای ترجمۀ متون برگزیدة علوم انسانی است. ترجمۀ صداهایی که کمتر شنیده شده اند و اندیشه هایی که مهجور، اما بدیع و راهگشایند. هدف این مجموعه، غنا بخشیدن به تفکر انتقادی و گفتگویی است، برای همراهی ، متن های مناسبی را که می شناسید، پیشنهاد دهید، یا در ترجمۀ آنها با ترجمان همراه شوید.
نویسنده: هیو بردین
مترجم: ابراهیم لطفی
ISSN: 2345-282x

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 106 نفر 147 بار خواندند
بهاره صدرالساداتی (26 /06/ 1400)   | محمد مولوی (15 /05/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا