3 Stars

شوکران

ارسال شده در تاریخ : 27 شهریور 1402 | شماره ثبت : H9426438

شعرم چه تلخ گشته چون روزگار تارم
این درد بس کلان است، بر روی خود نیارم
با یاد هر عزیزی، سر می رسد نفس ها
از این قفس چه خوش باد، پرواز در غبارم
در آسمان آبی، باشد که پر گشایم
لختی سبک زَنَم پر تا در رسد بهارم
دنیا که رادمردی در رسم خود ندارد
شاید سرای دیگر، دریابم آن قرارم
خاکم ز هیچ سُفتی، در این مدار دوار
سرگیجه ای از آن هیچ، افتاده در مدارم
این دیده را گشودی بر رنج و خون و محنت
گر کور بودم ای دوست، گل را نبود خارم
یا رب تو آفریدی ما را به مهرورزی
پس این همه پلشتی از چیست ای نگارم
درویش را چو مُنعم بی التفات بیند
خود التفاتی بنمای، کوته کن انتظارم
ظالم که از سر خشم کوبد به طبل ابلیس
بشکن بساط ظلمش، تلخ است روزگارم
فرموده ای تو بر ما، راضی مباش بر ظلم
یا رب تفقدی کن، ظلمت شود شکارم
خون شد بسی در این دل، از رنج بی گناهان
آیا شود که روزی در دل بنفشه کارم؟
دریوزه اند اینان، دینت دهند بر نان
فضل تو است چاره، سلطان و کردگارم
طاغوت سر برآورد بار دگر به رنگی
بر جام شوکرانت، 《هایل》 فتاد کارم


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 66 نفر 134 بار خواندند
امیر عاجلو (29 /06/ 1402)   | محمد مولوی (29 /06/ 1402)   | کاویان هایل مقدم (30 /06/ 1402)   | سیاوش دریابار (31 /06/ 1402)   | کیوان هایلی (04 /02/ 1403)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (29 /06/ 1402)  کیوان هایلی (04 /02/ 1403)  
تعداد آرا :2


نظر 6

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا