- شاعران
- عیسی نصراللهی
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
بیوگرافی عیسی نصراللهی
جنسیت | مرد |
تاریخ تولد | 13 /11/ 1361 |
کشور | ایران |
شهر | کوردی پهله ای |
بیوگرافی | مفتخر به دریافت لوح تقدیر در بخش شعر و داستان کوتاه پذیرفته ی وکالت ( کانون وکلا ) تو در اتوبوس رویِ شانه هایِ غریبه ای خوابت بُرد من آرام تنها به موهایت می اندیشیدم و به دانه های اناری که در دستانم به یغما رفته بودند بعد به کودکی و گندمزار رفتم بیدار که شُدی پرنده ای از چشمانت پرید بادی سراسیمه به موهایت پیچید عطرِ گرمِ اُرکیده ای به پنجره ها لبخند زد بارانِ دل انگیزی بارید به خود که آمدم حوالیِ پنجاه سالگی بودم کنارِ ایستگاهِ جوانی ام شبیهِ بهارِ زودرسی که گُل نتراوید آوایِ کبکی نشنید چترِ مهربانی اش گشوده نشد اینک من بودم و پنجره ای عاشق که هر روز چشمِ خستگی اش را برایِ شمیمِ موهایِ سیاهِ تو باز میکرد تو نیامدی_پنجره دِق کرد_ ایستگاه به پایان رسید و ما به تهِ خط رسیدیم _____ عیسی نصراللهی |
_______________________
دلم شور میزند
غصه که میخورم:
روزه ام قضا میشود
______________________
کاریکلماتور _عیسی نصراللهی
به خود که آمدم پیشَت نبودم
چرا پس شعرِ دلگیری سرودم؟
تو اصلا کیستی،از من چه خواهی؟
چرا سایه کشیدی بر وجودم؟
خودت بودی که خواندی در شبِ تار؟
خودم آوازِ خیست می شنودم
به رویِ مزرعه،پیشِ سپیدار
غمِ بار...
شعر اول:
سارایِ کودکیها، شیرینترین محالم
بازا زِ شهرِ غربت، ای رفته از خیالم
تو بهترین گناهی،امشب به وقتِ بوسه
یادم تو را فراموش، ای اولین سؤالم ...
گفتم قرارِ آن شب،پس کی رسد به پایان
اصلا شنیده ای...
159231582015734