تعریف و تحلیل عشق در ادبیات ملل( نظری شخصی )

تعریف و تحلیل عشق در ادبیات ِ ملل:

اگر واژه ی عشق و متعلقات آن را زیر بنایِ خلقِ آثارِ هنری و ادبی فرض نماییم هرگز نظر نامعقول و بیهوده ای نگفته ایم چرا که این عشقِ داوینچی،بتهوون،فرهاد و مشابه اینها به حنسِ مخالف بوده که موجب گشته که شاهکارها و شاهراهایی زاییده شوند که از آن رهگذار برای همیشه جاودانه گردند.سلامان و ابسال،لیلی و مجنون،ویس و رامین،امیر ارسلان و فرخ لقا،بیژن و منیژه،زهره و منوچهر،خسرو و شیرین،سلیم و میترا،رابعه و بکتاش،آرتاشس و ساتنیک،رمئو و ژولیت،نورجهان و جهانگیر و بالاخره مم و زینِ کوردی . خلق و تولد ِ همه ی این موارد باعث شور و انگیزه و سنگ بنا و الگوی ِ قابل اعتنایِ عشاق و راویان و جنگجویان و در یک کلام انسانهایِ زیبابین و قهرمان و دلآشوب و آرمانخواه بوده که بی توجه به معایب و اشکالاتِ دنیایِ واقع، تحفه و بارِ نامیرایِ خویش را از بطنِ مکاتب و کتبی سرد و بیروح درکشیده و بی اعتنا به خفت و قوْت و تشابه فعالیتهای فیزیولوژیکیِ جنسِ مخالف،او را پری و فرشته ای لایزال و فناناپذیر دانسته که با تناولِ تغذیه یِ روزانه،لابد هیچ نیازی به مستراح رفتن نیز ندارد !!! ( یک رفیقی داشتم میگفت من فکر میکنم که معشوقه ام وقتی میوه یا شام میخورد،موادِ خوردنی بلافاصله در وجودش به زیبایی تبدیل میشوند و مانند آقایان نیازی به قضای حاجت یا اجابت مزاج ندارد ولی از وقتی برایش توضیح دادم و بعدها فهمید که نه اینطور نیست و معشوق نیز مانند ما روزی چند مرتبه وقت شریفش را باید در دستشویی بگذراند، از همه چیز متنفر شد و قید همه چیز را زد !!!).
از شما چه پنهان،از موقعی که فهمیده ام این ماهِ رخشان،این مهتابِ زیبا و فروزنده که روزی در اشعار حافظ و سعدی و بوکوفسکی و حکمت و شیرکو و مشیری و ایلهان برک و خیمنس و گارسیا لورکا و فروغ که قدی فراخته و چشمی سیمین وار و رویی فروزان داشت و در خواب و در بیداری نورش را در آسمانها میدیدم و هر شب به دور از چشمِ دخترِ همسایه به آن زل میزدم و در اوهام و خیالاتم برایش میمُردم اما در حقیقت با پیشرفت علم و توسل به تلسکوپ و تلاشِ فضانوردان و اهل نجوم نهایتا فهمیدم که این نورِ بی بدیل،این عشقِ تابان و تابلویِ لطیفِ جهانشول فی الواقع تپه ای خاکستری بیش نیست که از قضا معرفتش را از خورشید ِ گران میگیرد لابد خورشید خودش نیز قس الی هذا . این است که به همه چیز بدبین شده ام و اعتقاد شاعران و عاشقان و راویانِ عشق را به مسلخِ نقد و موشکافی بُرده و میخواهم عنوان دیگری بجایش بنشانم.
بنظرم عشق نه پارناسی معنویست که بتوان گلیم خود را از آن بیرون کشید و بر آن تکیه کرد چرا که تنها یک خلا تصورش میکنم و دوما، به آن صورتی که در افسانه ها آمده و لیلی و فرهاد یا شیرین یا ویس و بیژن و عبدالسلامش خوانند وجود ندارد البته چه خوب بود که وجود میداشت ، باورش میکردیم و امید میداشتیم ولی نیست و این حقیقتی تلخ است نباید خودمان را بفریبیم...
بنظرم می آید که عشق تنها حاصل تاملات و مسایل روحی روانیست و هر بار که انسانی کاستی حس کند به سمت خلأجذب میشود و این مورد هم نمیتواند استثنا باشد .
عمل و عکس العمل حاصل قضایای هیپوتالاموس است یعنی همان اشکالات روانی یا بقولی بر ایده ی آیزنک ayznak اختلالات درونی و عقب ماندگیهای حاصل از تلاش نافرجام مغز میباشد که همان تنشهای ذهنی پساوابستگی اند .چطور است که انسانی با این خصایص بفهمد عشق چیست و حالا دوقورت و نیمش باقی باشد، جذب شود و جذب کند ؟ چنین نیست...
وضعیت جسمانی اش اجازه نمیدهد (همیشه این مخها و تالاموسها و کمبودها ) مانعی بوده اند برای این کار ، و آدمیست که در مکتب پوزیویتیسم سیر میکند. آنچه که عوام برایش خیالپردازیها و ادیبان و شاعران چه فلسفه ها که نبافته اند هر چند که اینجا خوب است گریز مختصری بزنم که به واقع فلسفه منطق هم ندارد( بگذریم). 
من، نیاز شدید جنسی را عشق میخوانم...اگر آن نیاز نبود عشقی هم مطرح نمیشد و همان در بستر زمان حکایتها، داستانها و سروده هایی را بر خود دید و به عشق معروف و مشهور گردید. یادمان باشد که حس دلسوزی و وابستگی روحی و تکرار به عادت چیزهای مجزایی هستندکه هر یک با مطالب مبحوثه در تعارضند.
آیا دنیای درونیِ راوی مانند واگویه اش است؟ یا فقط نظری علمی و شخصیست که نهایتش را میخواهد به دیگران بشناسانَد؟ راوی نیز درک و عقل و احساس را توأمان در خویش یافته و داراست لیکن میخواهد ناگفته ها و خفته های این مقوله را فریاد بزند و ضمن احترام به درونیاتِ معصوم و بی شیله پیله یِ افراد ،هدف غایی و اصطلاحیِ مفهوم عشقِ میانِ مرد و زن را اما همان صحبتهایِ فوق میداند . نظر شما چیست؟ ///

✍عیسی نصراللهی

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 140 نفر 314 بار خواندند
سیدمحمدرضا لاهیجی (17 /06/ 1401)   | عیسی نصراللهی (06 /08/ 1401)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا