در گُرگ و میشِ این دِه،لیلا به خوابِ ناز است
من با خودم به نجوا ، قلبی که در گُداز است
هی میگَزَم ، لبَم را، با آن قرارِ پاییز
گَه خالِ رویِ ماهَش، با گیسِ او تَراز است
هنگامِ کوچِ آهو، وقتی بنفشه خوابید
در خاطر و خیالم، مهتابِ دلنواز است
یا بر رُخِ قشنگَش، گُلهایِ پونه چیدَست
گویی میانِ بُتها،بوسیدنش مجاز است
آن سویِ خوابِ غفلت، مَردی بِفکرِ او بود
مَردی شبیهِ رؤیا، درگیرِ اهتزاز * است
لیلا نبوده هرگز ،فکر است و وَهمِ هر روز
لیلا برو ، ولی باز / بوسیدنت / نیاز است
_____________
* اهتزاز : درخشیدن ستاره
_____________
یک چارانه :
به گیسو،جنگلی زیبا و چَشمت مثلِ آهویی
فِتاده بر دلم آشوب و از سویی هیاهویی
شبیهِ شمعِ مغروری،کنارِ بی وفایی ها :
بزن خالی کن آن قهرت،به تیغِ تیزِ اَبرویی
عیسی نصراللهی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 23 دی 1401 13:42
.مانا باشید و شاعر