ای که هر دم می زنی بر سر در دروازه ها
بیرق جهل و نفاق داری نابود می شوی
خوب گوش کن ای رفیق و سایه ی دوز و کلک
این جهان نیست جای هر خامی نابود می شوی
کم شنیدی طعنه از این مردمان با صفا
دست بردار زین دغل بازی نابود می شوی
مانده ام با این همه دشنام شنیدن زنده ای
آخر ای نادان چه می خواهی نابود می شوی
نیست جایت در میان خلق عالم ای پسر
چون نداری از شرر عاری نابود می شوی
من نمی دانم چه یافتی زین همه بخل و حسد
هیچ می دانی در این وادی نابود می شوی
ای پسر یک بار با خوبان نشین و خوب باش
بی رفیقان در مسیر یابی نابود می شوی
عشق بازی می کنی با طعنه ها بر این و آن
پس بدان که عین سادیسمی نابود می شوی
چند پیدا شد برایت مژدگانی زین عمل
کل عمرت را به باد دادی نابود می شوی
از مزینانی شنو این حکمت پیغمبری
با شیاطین چون که بنشینی نابود می شوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 خرداد 1401 00:08
لطیف و دلنشین
محمد نیک روش 15 خرداد 1401 22:13
سلام و عرض احترام
جناب مزینانی
قلمت مانا و ایام به کام