جنبه های ادبی هر مقاله ای به وسعت نگاه خواننده همیشه نیست

سلام
حضور سرورانم

گاهی مطلبی مورد ستایش اهل قلم قرار میگیرد که از هر زاویه برای خواننده زیبایی هایی را همراه دارد ولی در مورد بدنیا آمدن سبک های ادبی جدید اینروزها بیشتر دوستان بدنبال این هستند تا بگویند کاری صورت داده اند عناوین مهم بعضی از این فضاها پر شده از اسم های جدید مانند لو.. سو ..پریس.. که با آوردن نام کامل این سبک ها شاید دوستان ناراحت شوند البته بغیر از سبک زلال که انصافا هم موسیقی در اوهست هم وزن ها تعریف منظمی دارد هم به لحاظ هندسی شکل دارد در واقع یک سبک جدید دارای منظومه های مشخصی از شعر وباید باشد
مشخصا شعر در او حرف میزند این سبک های من در آوردی چیزی به ادبیات ما اضافه میکند؟
یا اینکه فقط به همراه خود سر درد هم تولید میکند؟
چیزی شبیه شعر
نه به نثر خط وربط دارد
نه به شعر میماند
فقط از سر سرعت چیزی در دو سه واژه نوشته شده است ودیگر هیچ
قدما بر این باور بودند که از بار ادبی یک شعر میتوان به عرفان رسید و رسالت شعر فلسفه و عرفان بوده است
ولی جدیدا اینگونه میماند که حتی میتواند یک قطعه ادبی چیزی هم از ما کم کند و نیفزاید
نظر شما چسیت در مورد سبک های من در آوردی اینروزهای ادبیات ما ؟
سپاس نظرتان برایم ارزشمند هست لطفا نظر بگذارید بخصوص اساتید اهل قلم و شاعران بلند تخت و نیک بخت

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 366 نفر 581 بار خواندند
زهرا نادری بالسین شریف آبادی (31 /03/ 1394)   | روح الله اصغرپور (01 /04/ 1394)   | احمد البرز (03 /04/ 1394)   | کرم عرب عامری (11 /04/ 1394)   | محمد مولوی (31 /02/ 1399)   |

نظر 8

  • روح الله اصغرپور   01 تیر 1394 20:14

    با سلام خدمت استاد عزیز. همانگونه که فرمودین:
    اینروزها بیشتر دوستان بدنبال این هستند تا بگویند کاری صورت داده اند.
    همین روزها بحثی شد در این رابطه در مورد یک غزل. متاسفانه و صد متاسفانه اکثرا در باب اختراع و نو آوری حرف زدند. لیکن بنده با نوآوری و اختراع مخالف نیستم ولی به قول آقای طارق خراسانی به فراخور زمان باید صورت بگیرد.
    برای بنده از سیمین بهبهانی ، نیما، سایه و ... مثال آوردند که دارای سبک خاص و جدیدی هستند.
    سوال من این است آیا این اشخاص (سوا از اینکه اعجوبه های زمان خود بودند ) بدون مطالعه و علم اینکارو کرده اند؟؟
    مثالی بزنم : تازگی ها دوستی دارم در شهر خودمان که دارای ذوق و طبع شعری است بنده تا جایی که توانستم ایشان تشویق کرده و میکنم.به ایشان پیشنهاد کردم وزن و عروض را باید حتما یاد بگیری.ایشان فرمودند من خودم دارای سبک خاصی هستم و می خواهم برای خودم مکتبی اختراع کنم.اگر شما به جای من بودین نمی خندیدن به ایشان. شاعری که بدون علم وزن و عروض بیاید برای خودش سبک درست کند؟؟ عجیب است.
    او برای من مثال سهراب سپهری را آورد . گفت مگر سهراب سپید نمی گفت؟
    در جواب عرض کردم دوست من سهراب از نظر فقر علمی و ندانستن اینکار را نکرده سهراب تمام این مراحل را طی کرده و بعد به این فسلفه رسیده، به قول شهریار اول بیاید غزلی بسرایی و بعد ببینیم چه می شود.
    بنده حقیر با نظر شما کاملا موافقم. حیف است نظم و هندسه زیبای شعرکلاسیک را نامانوس کنیم.
    بله به فراخور زمان پیدا خواهند شد نیما ها ، سهراب ها، شهریار ها، سایه ها و... ولی آنهایی که از دل همین شعر کلاسیک بیرون آمده اند.و اندک شمار.
    ر.ا.راجی

    • احمد البرز   03 تیر 1394 12:29

      سلام
      دوست فرهیخته و شاعرم

      دقیقا منظور بنده نیز همین هست
      باید فرا گرفت و بعد چیز جدیدی آورد
      زمان قبل هر کسی به همین راحتی وارد حریم شاعران نمیشد به عنوان مثال شما درست فرمودید
      نیما و سهراب و دیگر دوستان ما که به آوازه مشهور شدند مقبول اهل نظر افتادند در خضوع و بی الایشی یک رنگی زیستند و بعد شاگردی کردند تا شدند والا مقام
      درایجاد یک قالب در هر سبک توفیقی یافتند
      ولی چندی است ما هر ماه کسی با چیزی شبیه شعر می اید بگوید طرحی نو انداخته است بر دامن بلند ادبیات ولی نقطه ای بیش نیست آن دوست شما هم که هنوز نیامده استاد شدند خوب خنده هم دارد
      مثل این است بگویند خوب ابراهیم پیامبر بود ما هم میشوم
      اول جزوه ای رو کنند ایشان تا بعد به پیامبری برسند
      سپاس از نظر با ارزش شما دوست خوبم

      rose rose

  • روح الله اصغرپور   03 تیر 1394 18:14

    با سلام مجدد خدمت استاد عزیزم.
    دقیقا حرف دل منو فرمودین.
    خواهشا یه سووال در ذهن من همیشه وجود دارد . شاید هم از فقر علمی یا کمبود آن است.
    وجود من شعری که دارای وزن و قافیه و... نباشد را نمی تواند به عنوان شعر حس کند(البته عرض کردم من فقط حس خودم را عرض می کنم.) مثل جنبش های جدید شعری مانند پریسکه و... ویا شعر های ترکی که هجایی هستند(چون من خودم آذری هستم) در درون حس من جایی را نمی توانند باز کنند.من اگر هم شعر ترکی می گم باید وزن موزون آن حتما وجود داشته باشد.
    هله نه لر اولار گورون کمند آتاللا بوینوما
    چکنده بوینومی دارا دار آغلادی من آغلادیم
    نمی دانم مشکل از کجاست و به چه سمتی من می روم.
    با تشکر

    • احمد البرز   03 تیر 1394 18:47

      سلام
      دقیقا کسانی که با موسیقی مشکل داشتند با شعر کلاسیک هم مشکل داشتند و دارند
      به عنوان مثال نظر آقای شاملو را در باره موسیقی ایرانی بدانید بد نیست
      من نیز مانند شما به این نتیجه رسیده ام که موسیقی جریان اصلی شعر هست و هر قطعه ادبی که دارای این موسیقی و وزن است شعرگری بیشتری دارد از دیگر اساتید نیز نظر خواستم ایشان نیز همین نگاه را داشتندولی برای اینکه شاعر جماعت نمی تواند دلی را بشکند در مورد روش های جدید نظر نمی دهند
      ولی من فکر میکنم کسی در مورد اتفاق های حال حاضر ادبیات باید چند دهه دیگر نظر بدهد
      باید دید اصلا چیزی از این توده کم رنگ میماند ؟
      اصولا اگر شما را برای یک مشاعره دعوت بکنند با چه شعری حضور پیدا میکنید
      ؟
      مشخصا شما بزرگوار جوابتان را میدانید از شاگردتان پرسیدید تا محکی زده باشید سپاس بعضی نوشته ها اصلا شبیه شعر نیست کوتاهی است گذرا
      نه داری محاکات هست نه تصویر دارد نه خلق هنری است فقط چند واژه میماند معما
      با طرح چند واژه معما نیز زیر سوال میرود اصولا شعر مشخص است شعری که به شعر نزدیک تر است شعر است نه به نثر گر چه نثر نیز حکایت و داستانی را روایت میکند که بعضی از نوشته ها آن را هم ندارد
      یعنی چیزی بین دیوار شعرا و نویسندگان خلق شده است که من از درک ان عاجز هستم خلعی که من نمیبنم
      شما نیز نخواهید دید چون چیزی نیست هست شاید ولی شعر نیست
      حتی شعر فرانسه نیز موسیقی دارد
      شعر ترکی که چند اکتایو موسیقی دار
      حیدر بابا دنیا یالان دنیا دی
      دام دام دارام دام دام دارم دام rose

    • احمد البرز   03 تیر 1394 18:58

      اگر از شعر موسیقی را بگیرید
      مانند این هست که از سینه نفس را بگیرید میمرد
      چیزی در کالبد شعر نفس میزند که آن را موسیقی تشکیل داده است
      صدای طبیعت آب و برگ و هوا و درخت آبشار را دوستی سمفونی طبیعت میدانست
      من زمانی کلاس موسیقی پیش استاد جهانگیر طاهری میرفتم ایشان اولین درسش
      این بود صدای طبیعت موسیقی است
      شعر ما ورای طبیعت هم موسیقی است
      تمام کاینات صدا دارند و نظم این صدا ها به جای خود شکلی موزون دارد وقتی فارش میشود
      میشود آزاد یعنی از کادر که بیرون میزند
      میشود غیر شعر
      خیلی نوشتم و شما میدانید بد نیست نظرتان را حتی اگر بر خلاف نظر حقیر هست بنویسید
      سپاس rose

  • روح الله اصغرپور   03 تیر 1394 20:16

    بنده نوازی فرمودین و جواب حقیر را دادین.
    دقیقا همینطور خواهد بود که شما می فرمایید و جواب درست و به جایی گرفتم از شما.«ولی من فکر میکنم کسی در مورد اتفاق های حال حاضر ادبیات باید چند دهه دیگر نظر بدهد
    باید دید اصلا چیزی از این توده کم رنگ میماند ؟»
    و اما در مورد خودم که به چنین واژه ها و شعر ها علاقه دارم این است که درون کودکی من از موسیقی متین و سنگین موسیقی اصیل شکل گرفته. چرا که حتی بنده جز موسیقی اصیل چیزی نمی توانم گوش بدهم بر خلاف اکثر جوان های امروزی . چرا که هویت من در این سال ها با شعر و موسیقی اصیل شکل گرفته.
    صدای تو موسیقی روح من
    شفا بخش اندام مجروح من....راجی
    با تشکر و پوزش از اینکه سرتان را درد آوردم.
    حتما اگر اختلاف نظر باشد عرض خواهم کرد چرا که علاقه مندم فکر ها باهم درگیر شود و به تعالی برسد.
    لاجرم فعلا جز تصدیق فرمایشات شما چیزی نیست بر بنده حقیر.
    سپاس

    • احمد البرز   04 تیر 1394 00:20

      به هر جهت موسیقی با شعر قوی و خواننده ی خوش صدا سالها میماند دیگر هیچ سپاس rose rose rose

  • کرم عرب عامری   11 تیر 1394 11:35

    rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا