من اینگونه خلق شده ام
اگر تمام دنیا عاشقم باشند
ولی آنکه دلم می خواهد
دوستم نداشته باشد
دنیا را هم نمی خواهم
حتی می سوزانمش
در آتش نداشته هایم
آرامش وصلح جهانی
نیاز دارد
دوستم داشته باشی
چه می دانی
زنی با عشق
در وجودش خالق می شود
ولی خدا نکند
ذره ای به دوست داشته شدن
یا
نشدن شک کند
تکه ای از وجدانش
را سقط می کند
و دور می اندازد
کاش می دانستی
جنگی
که هزارن مرد را کشت
زنی به راه انداخت
که یک مرد
او را دوست نداشت
کاش می دانستی
آتش بیار
هر معرکه زنی ست
که کینه ی یک طرف را
به دل دارد
شاید هم زنی که روزگاری
عاشق مردی بود
که او دوستش نداشت
در گوش مرد طعمه ای
زمزمه کرد
تا جنگ جهانی به پا کند
می دانی
در دنیایی که
کرور کرور مال وجان واشک و بوسه
خرج می شود
تا مثقالی دوستمان داشته باشند
بیا
همدیگر را بدون هیچ چشم داشتی
دوست بداریم
شاید از جنگی که
هزاران نفر را بکشد
ناخودآگاه جلوگیری کرده باشیم ...
میناتمدن خواه