3 Stars

خاطرات

ارسال شده در تاریخ : 07 دی 1399 | شماره ثبت : H9414288

من همیشه به تربچه های باغچه‌ ی پیرِ خانه‌ ی پشتِ حیاطِ مادربزرگِ هفت سالگی ام فکر می کنم.
جایی که کودکی ام را روی شاخه های آن، سیب سرخی شدم.
و شعرهای پنهان را از زبان
عروسک چوبی ام را در گوش درخت، سرودم.
پیراهنش هنوز روی شاخه ها، لبخند می زند.
مادر بزرگم در کوچه های خلوت ده، زودتر از همه رنگین کمان را می یافت.
کوچه باغ، بوی رهگذر سرد پاییز می داد،
آن سوتر،
مادرم روی حوض آبی خانه، نرگس های نوشکفته را از هیاهوی باران نجات می داد.
من،
خاطراتم را در پنجره خیس بارانِ پس از تنهایی اش، جا گذاشتم
در انزوای خواب آورِ مداری پردرد.

معصومه محمدی سیف





شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 95 نفر 179 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /10/ 1399)   | منصور آفرید (07 /10/ 1399)   | رجبعلی باقری (07 /10/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (08 /10/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (08 /10/ 1399)   | معصومه محمدی سیف (10 /10/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (11 /10/ 1399)   | محمد مولوی (12 /12/ 1399)   | امین فرومدی (03 /02/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (07 /10/ 1399)  منصور آفرید (07 /10/ 1399)  کاویان هایل مقدم (08 /10/ 1399)  محمد رضا درویش زاده (11 /10/ 1399)  محمد مولوی (12 /12/ 1399)  
تعداد آرا :5


نظر 8

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا