نمی دانم چرا زن ها هیچ وقت نمیخندند.
آنها دیوانه های بی لبخندند.
آنها درد را هم بی لبخند می گریند.
هیچ فکر کرده اید چرا عشق بی صدا می میرد؟
شاید چون زنی حوصله ی قهقهه ندارد.
در هجوم مضطرب فتح عشق
و شاید زود متوقف می شوند، برای فردای بی حسدی که نیامده.
اما من همیشه می خندم، حتی در غمگینترین لحظه های زمین خوردهی اتفاق.
وقتی میخندم، قاصدک ها به خانهی من میآیند.
و تمام گنجشکها جفت جفت لانه میسازند.
روی دلتنگ ترین شاخه یِ تنهاییِ باغچه یِ حیاطِ خانهام.
من همیشه می خندم.
شاید به خاطر این است که هیچ وقت تنها نیستم، حتی وقتی غمگینِ تنهایی هستم.
تنهایی زمانی خوب است،
که در اندوه شکوفه ها و شاخههای تُرد تنهایی، قهقهه ی باد لابه لای موهایت،
قاصدک ها در دست راستت،
و گنجشک ها در دست چپت،
شعرهای بی لبخندت را قهقهه کنند و آواز زندگی
معصومه محمدی سیف
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 03 اردیبهشت 1400 22:51
لطیف و دلنشین
معصومه محمدی سیف 04 اردیبهشت 1400 15:08
سلام و احترام. سپاسمند مهرتانم برادر. زنده باشید
امین فرومدی 03 اردیبهشت 1400 23:13
معصومه محمدی سیف 04 اردیبهشت 1400 15:08
سلام و احترام. سپاسمند مهرتانم برادر. زنده باشید
کاظم قادری 04 اردیبهشت 1400 11:34
سلام ودرود وهمیشه خندان باشی
معصومه محمدی سیف 04 اردیبهشت 1400 15:08
سلام و احترام. سپاسمند مهرتانم برادر. زنده باشید