(١)
از میان تو که میگذرم/ چندین زنم در میان خود/ که هرکدام راه های فرار را/بر دیگری بسته است.
● قسمتی از شعر سمیرا چراغپور
(٢)
پرندگان می خوانند اما دره آرام تر می شود.
● از کتاب ذِنرینکوُشوو، گردآوردهی اِیچوْ
(۴)
در همه دنیاست که بر باد رفته عمر، در همه دنیا آری، عمری که تلف کرده ای در این بیغوله.
● صبح روان، شهر، کنستانتین کاوافی، بیژن الهی
(۵)
بیش می خواستی تو هم،/می کِشد اما عشق/ما همه را پایین/می خماند غم/با این همه/بی هوده برنمی گردد/قوس ما به نقطه ی آغاز.
● نیت خیر، فریدریش هلدرلین، بیژن الهی با مراقبت عزیزه عضدی.
(۶)
آن که رفت، باز نمی گردد/ می افتد.
● بالعکس، به محسن آزرم، ١، بیژن الهی
(مجله خوشه، عید ١٣۴۶)
(٧)
سخن از برای غیر است، واگر از برای غیر نیست، سخن به چه کار است؟...
... وآن لحظه که آن گفت است، فراق است، وصال نیست. زیرا که در وصال، گفت نگنجد...
● مقالات شمس تبریزی
(٨)
در خانه ام اینجا/اینجا در تاریکی/چراغ ها آرام از نور افتاد/یک وقت صداها و آهنگی بود/که فرو نشست، حال/به نشانه های خاموش دلخوشم.../بی قرار منتظرم/که فیلم پاره شود،/که آن لحظه شود:/لحظه ی برق و خیرگی.
● شعر بی قرار، سیروس آتابای، از شعرهای منتشر نشده، به فارسیِ بیژن الهی با نظارت خودِ شاعر
(٩)
بپر/ چه تفاوت به کجا/ از شب به شب.
● شعر سیمرغ، سیروس آتابای، چاپ شده در «شعر دیگر» کتاب اول، مهرماه یکهزار و سیصد و چهل و هفت، برگردان از متن آلمانی به یاری و نظارت خودِ شاعر
(١۰)
...دیگری است که میرود، منم که میمانم. او در حال جدایی ابدی، در سفر است. من، منِ عاشق، کارم بهعکس اوست: ساکنم، بیجنبوجوش، هروقت بخواهیدم در دسترسم: بلاتکلیف و میخکوب، مانند بستهیی مانده در گوشهیی فراموششده در ایستگاه راهآهن...
● کتاب پروست و من، رولان بارت، به فارسیِ احمد اخوّت، نشر افق، چاپ اوّل، ۱۳۸۳
(١١)
به قول بزرگ ترین روانکاو معاصر، زبان شکنجه خانه ی وجود است... و ما میگوییم شاعران آن شعبدهبازانیاند که شکنجهی زبان را به خودش برمیگردانند.
● از یادداشت موخره بر شعبده بازِ حسین مزاجی، عماد مرتضوی و مانا روانبد، کانال تلگرامیِ تاریکجا
(١٢)
اگر به یک حلقه بیندیشی
منتهای اندیشه ت/زنجیر خواهد بود ـ .
● کتاب نمک و حرکت ورید، پرویز اسلامپور، چاپ نخست، دیماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت، چاپخانه ی گیلان، بازسپاری نخست دیجیتال؛ مردادماه یکهزار و سیصد و نود و سه، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(١٣)
... که بی حوصله نشسته یی/ به حوض کوچک قلب من
● کتاب نمک و حرکت ورید، پرویز اسلامپور، چاپ نخست، دیماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت، چاپخانه ی گیلان، بازسپاری نخست دیجیتال؛ مردادماه یکهزار و سیصد و نود و سه، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(١۴)
میان دو کبوتر/آنکه پرواز نمی کند/سینه به دعا می مالد
● کتاب نمک و حرکت ورید، پرویز اسلامپور، چاپ نخست، دیماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت، چاپخانه ی گیلان، بازسپاری نخست دیجیتال؛ مردادماه یکهزار و سیصد و نود و سه، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(١۵)
... باید از فسخ لاشه ی متمرد
آموخت:
خاک هرگز دعوت نمی کند/
می پذیرد.
● کتاب نمک و حرکت ورید، پرویز اسلامپور، چاپ نخست، دیماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت، چاپخانه ی گیلان، بازسپاری نخست دیجیتال؛ مردادماه یکهزار و سیصد و نود و سه، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(١۶)
... اینگونه تا جماع دو بازو...
● کتاب نمک و حرکت ورید، پرویز اسلامپور، چاپ نخست، دیماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت، چاپخانه ی گیلان، بازسپاری نخست دیجیتال؛ مردادماه یکهزار و سیصد و نود و سه، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(١٧)
...رفته ای تنها بر بام چهره...
● کتاب نمک و حرکت ورید، پرویز اسلامپور، چاپ نخست، دیماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت، چاپخانه ی گیلان، بازسپاری نخست دیجیتال؛ مردادماه یکهزار و سیصد و نود و سه، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(١٨)
تور که می افتد
ماده یی به خود می پیچد
و خود را در چنگال های خود می بیند
● کتاب پرویز اسلامپور، سطح شبح در سفر پاک، مردادماه یکهزار و سیصد و چهل و نه، چاپخانه ی گیلان، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(١٩)
پس باید
در زیر یک نقاب
آرایشی دقیق داشت
● کتاب پرویز اسلامپور، نمای بی سطح تغزل، مردادماه یکهزار و سیصد و چهل و نه، چاپخانه ی گیلان، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(٢۰)
به هر حال تو می بایست انتخاب می کردی میان سبزه یی که
می شکفت و زرده یی که در میانت بود گُل آخر را هم برای
کسی میگذاشتی که از تو بیش تر شهامت داشت
تا ببویدش تا در میان زهر منتشر در ساقهاش بیارمد.
تو به هر حال باید عبرت می گرفتی
تا در میان یک سطح ساده ی دل
شراب را به آن تعارف کنی
که بیشتر مکث میکند و نه آن
که بیش تر مینوشد.
● کتاب پرویز اسلامپور، همه اش رفتن، مردادماه یکهزار و سیصد و چهل و نه، چاپخانه ی گیلان، کتابخانه دو ـ ال، Library ـDo
(٢١)
برف پارسال گفت:
ـ «دیگر این کوه
جوان نیست
دیگر این
اصلاً
کوه نیست»
● کتاب سونات نیلوفر، دست هیچ آفتی به این روزهای نباتی آشنا نیست، شاپور بنیاد، چاپ دوم ١٣٨۵، نشر نوید شیراز