این که در قرآن کریم آمده: «ان انکرالاصوات لصوت الحمیر»
به عقیده ی مخلص مطلقاً کسر شانی برای خر نیست، مطلب این است که در آن جا، لقمان، پسر خود را نصیحت می کند که این کار بکن و آن کار مکن، با تکبر راه نرو و فریاد بلند نزن و چه و چه و چه، و آن وقت اشاره می کند که بدترین صداها صدای خر است. این قول اولاً قضاوت خداوندی نیست، حرفِ لقمان است، آن هم به پسرش...
اما چرا لقمان این صدا را انکرالاصوات گفته؛ ... لقمان مردی کریه المنظر، و گوژپشت، و در اوایل جوانی برده و غلام بود. قین یهودی او را به ٣۰ مثقال طلا خریده بود که گوسفندانش را بچراند... ارباب معمولاً که از سر مِلک یا باغ خود به خانه باز می گردد بر خر خود سوار است. خر، هنگام نزدیک شدن به خانه، و عادت جو خوردن و غیره شروع می کند به عرعر کردن. غلام فوراً می فهمد که ارباب نزدیک شده است، و بلای جانِ او ـ از شلّاق و فحش و توهین ـ دارد می آید. بر طبق تداعی معانی، و زنگ و سگ پاولف، صدای خر، با رسیدن ارباب توام است ...
● نون جو دوغ گو، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ص ٢۴١، ٢۴٢و ٢۴٣