دوش می آمد و رخساره برافروخته بود

.....
دوش می‌آمد وُ رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دلِ غم زده‌ای سوخته بود.
● #حافظ
ـــــــــــــــ
«دیشبِ» راوی در «اکنونِ» او خانه دارد وُ «اکنونِ» او در «دیشبِ» ماجرا جا خشک کرده است.
#رضا_براهنی: من «حالا» در «دیشب» زندگى می‌کنم.
.....
گویا شغلِ معشوق است: «رخساره برافروختن» وُ «دلِ غم زده را سوختن».
وَ او از سَرِ کارِ خود بازمی گردد.
آیا این افروختگی از قُماشِ شادمانی هاست وَ نشان از رضایتِ شغلیِ معشوق؟
....
گویا تنها دلِ غم زده است که استعدادِ این سوختگی را پیدا می کند وَ شاه نقشِ این رقم از سوختن از آنِ دلِ غم زده خواهد بود.
....
کدام یک؟ رخسارِ برافروخته یا دل غم زده و سوخته؟
آیا این دل غم زده و سوخته است که باعث شده حکایت هایِ آن رخسار برافروخته همچنان باقی مانده باشد؟
آیا این برافروختگیِ رخساره، تاثیر آتشی ست که از دل های سوخته شعله می کِشد؟
یا این رخسار برافروخته است که با داغ و نشانه گذاشتن بر دل های غم زده به آن ها قابلیت های عاشقی را عنایت کرده است؟
.....
در کتاب #هاگاکوره آمده است که: وضوح، نقطه ضعف است.
مکانِ ماجرا معلوم نیست خلافِ زمان ماجرا.
از معشوق، فقط ظاهری برافروخته داریم که باطنی را به آتشِ اندوه خود، نشانه دار کرده است.
از عاشق، دلِ غم زده و سوخته ای را داریم که در برابر ظاهر برافروخته به باختگی رضا داده است.
آیا تمامیت معشوق در چهره ی اوست و تمامیت عاشق در دل غم زده و سوخته ی وی؟
#سعدی:
مرا خود با تو چیزی در میان هست
وَگرنَه روی زیبا در جهان هست
.....
هرچند، نه هر که چهره برافروخت دلبری داند و نه هر دلی، استعداد غم زدگی و سوختن را خواهد داشت.
.....
آیا او که نقلِ ماجرا می کند ـ خود، یکی از سوختگانِ آن رخسارِ برافروخته است یا مقام و موقعیتِ او در حدِّ یک ناظر و راویِ مُطّلع است؟
....
❉ #احمد_آذرکمان، ١۶ فروردین ٩٨
حسن آباد فشافویه

ویرایش چهارم آبان هزار و چهارصد

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 46 نفر 70 بار خواندند

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا