انتساب دروغین به جناب حافظ

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند، آن، کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس، بازپرس
توبه فرمایان چرا خود، توبه، کمتر می‌کنند
گوئـیــا بــاور نمـی‌دارنــد روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

این شعر را به جناب حافظ، نسبت داده ­اند امّا چنین نسبتی غلط، است به چندین دلیل؛

1- در بیت اوّل، از جمع، استفاده شده است(واعظان) درحالی­که هم ما آگاهیم، و هم جناب حافظ می­داند که؛ همه واعظان، چنین نیستند پس؛ این­گونه خطابی از انسان متّقی و پرهیزکار، بعید است خصوصاً اگر خود، عالم(واعظ) باشد و حافظ قرآن!
شاهد بر این مدّعا، بعضی از ابیات اوست که در مقام نقد، از کلمات مفرد، استفاده­نموده است مثلا؛

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست
مشاهده می­کنید؛ آشنایی حافظ با ظرایف دینی تا جایی است که؛ از کلمه "زاهد" به­ تنهایی استفاده ننموده است، بلکه صفت مذمومش را نیز ذکرکرده (زاهدِ ظاهرپرست) تا سره از ناسره، قابل تشخیص باشد و همه زاهدان را نقد نکرده باشد!

از نکاتی که ذکرشد و هم­چنین انتقادات زیاد و شدید از فرقه صوفیه، از جمله؛ عبارت "صوفیان، جمله حریفند و نظرباز"، می­توان فهمید که؛ هرجا حافظ از جمع، استفاده نموده است به­معنای قبول نداشتن همه آن­هاست و این درباره واعظان، صدق نمی­کند بنا به دلیلی که در ابتدا ذکرشد.

2- توجّه به تفاوت گناه در خلوت و جلوت! بدین معنا که؛ با چشم ­پوشی از ایراد اوّل، اگر حافظ بخواهد نقد کند گناه در جلوت و آشکارا را نقدمی­کند نه گناه در خلوت را. چرا؟ زیرا؛ اوّلاً؛ گناه در حضور دیگران است که موضوع نهی از منکر است. ثانیاً؛ حافظ از کجا گناه در خلوت همه واعظان را دیده تا چنین به آن­ها بتازد؟ درحالی ­که به ­خوبی می­داند نسبت گناه به جمعی کثیر، بدون اطلاع دقیق، تهمتی بزرگ است و گناهی نابخشودنی!
گذشته از نکات فوق، اگر وی از گناه کردن فردی خاص آن هم در خلوت ، خبردار شده باشد مطابق تعالیم دینی که عالم بزرگواری چون حافظ به آن­ها تسلّط کامل دارد، راهش نهی از منکر خصوصی و در خلوت است نه متّهم­ ساختن و تاختن به همه!
لحن کلام! از ادبیات حافظ، چنین لحنی بعید است. زیرا؛ مطابق کلام الهی، ریشه اصلی نهی از منکر، محبّت است و چنین چیزی در شعر مذکور، دیده نمی­شود، بلکه خطاب، سرشار از عتاب و خشم است. به عبارت بهتر؛ اگر حافظ، قصد داشت واعظان را در این رابطه، نصیحت­ کند با چنین ادبیاتی حرفش را می­زد؛
من اگر واعظم و قصد تذکّر دارم شرط اوّل قدم آن است که عامل باشم
یا اینگونه
تو اگر واعظی و قصد تذکّر داری شرط اوّل قدم آن است که عامل باشی

3- مطابق روالی همیشگی، در اشعار حافظ، بیت آخر، همواره متضمّن تذکّر به خود است امّا در این شعر، با تکبّری شدید، بسیار غلوآمیز می­گوید؛ صبحدم، خروشی از آسمان­ها به گوش می­رسید گویا قدسیان در حال حفظ کردن شعر حافظ هستند!! این بیان، نه ­تنها با روال مذکور، سازگار نیست بلکه با اصول اخلاقی و عرفانی نیز در تضاد است و از عارف مسلکی چون حافظ شیرازی، بعید است.
چنین ایراداتی، ما را به این یقین می­رساند که؛ عدّه­ای با قصد قبلی و به دروغ، ابیاتی را به حافظ علیه­الرحمه، نسبت داده­اند. شاید بپرسید؛ خب چرا؟ جوابش کاملاً روشن است؛

هم دشمنی افراد زیاد در زمان حیات و هم­چنین بعد از فوت که خودش نیز در اشعار مختلفی به آن، اشاره داشته است.
جالب این­که؛ وقتی قراربود درباره شعر مذکور، این مطالب را بنویسم، به دیوانش تفألی زدم و جواب تفألم، دقیقاً یکی از همان اشعاری بود که در آن، حافظ از دشمنی­ هایی که سعی در تخریبش داشته­ اند گلایه می­کند!

+ هم نفوذ فرهنگی دشمنان دین که همواره تلاش­دارند از هر طریق ممکنی به دین و علما، ضربه زده و بین آن­ها و مردم، جدایی بیاندازند.


در شعر مذکور، حمله به علمای دینی و القای عدم لیاقت آن­ها برای موعظه، موضوع اصلی است و در شعری دیگر نیز یکی از مهم­ترین فروعات دینی ما که آیات و روایات مختلفی درباره ­اش داریم یعنی؛ امر به معروف و نهی از منکر، زیر سؤال می­رود. با این عبارات که؛
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گنـاه دگـران بر تو نخواهنـد نوشت
من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

روشن است؛ انتساب شعری که با آیات قرآن، تضاد دارد به شاعری که علاوه بر شاعربودن، عالم و حافظ قرآن نیز هست، از ناحیه کسانی است که معتقدند؛ امر و نهی دیگران، دخالت در کار آن­هاست و در جواب آمران و ناهیان نیز می­گویند؛ به شما ربطی نداره!

پس قطعاً می­توان گفت؛ جفای انتساب دروغین اشعار به شاعران ارزشی و دارای جایگاه اجتماعی، نقشه دشمنان دین خداست!

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 191 نفر 327 بار خواندند
محمد مولوی (28 /12/ 1399)   | عباس پاریزی (26 /09/ 1400)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا