این بار مشیت و حکمتت بر آن شد که میلیونها دل بیقرار و عاشق، از فرسنگها دورتر و از پشت مرزهای مصنوعی بشری، سوار بر بال خیال، سوزان و نالان بر فراز شش گوشه ترین ضریح افخم اولاد آدم طیران کنند و عقده ی سالها تحمل درد و زشتی و پلشتی و خودکامگی و کژاندیشی و حرص و طمع و فزون طلبی و تجاوز و تعدی فرزندان ابوالبشر را در حق یکدیگر، در حرم امن قتیل تو بگشایند. قسمت میدهم، به همان لبان عطشان در نیمروز شوم، به همان زبانهای چسبیده به حلق از فرط تشنگی، به همان ضجه های مادران و خواهران شاهد بر شرحه شرحه شدن بدن های پدران و برادران و پسران زیر سم ستوران، به همان رئوس متبرک بر نیزه ها، شر این رذالت های شیطانی را از سر مردمان بر گیری و عدالت و صلح و امنیت و همزیستی را در بین آدمیان رونق ببخشی.
آمین یا رب العالمین