با آمدن مهمان خودخوانده، که چه عرض کنم، دشمن وامانده، کار از یک هفته و یک ماه و .... گذشت و کم کم تعبیر برخی اشعار شعرای ماضی به وقوع پیوست که می گفتند:
دلا خو کن به تنهایی
که از تن ها بلا خیزد
حالا اگر نخواهیم هم باید به تنهایی خو کنیم چون واقعا از تن ها بلا خیزد. آن هم بلایی خانمانسوز که طی همین اندک زمان همخانه شدن بی دعوت، چه جانهای شیرین را که در کام خود نبلعید.
این دوره از تاریخ حیات بشری را با هیچ عصری از گذشته انسان نتوان مقابله کرد. دوره ای که ترمزی شدید بر چرخ لجام گسیخته سرسام آور پیشرفت جهان و عصر پدیده ای به نام انسان- ربات گرفته شد تا شاید لختی فرصت توقف و تامل بر آن چه در اثر این به اصطلاح پیشرفت فن آوری بر نسل بشر گذشت و خود از آن نامطلع بود، ایجاد شود.
فرصتی برای درک و حس فاصله های عمیق انسانی بین نسل ها که نه، در یک نسل بین خانواده ها، زنان و مردان، همسایگان و خلاصه هر ارتباط عاطفی ایجاد شد و همه ما بی توجه به آن فاصله ها، کور و کر در این ماراتن دویدن و دویدن از بام تا شام به طمع عقب نماندن از آهنگ ماشینیسم، بر طبل آن کوبیدیم و بر آسیابش آب ریختیم. لحظاتی که از ما زایل شد، فقط و فقط برای جا نماندن از قطار سریع السیر عمری که رو به نیستی در حرکت بود.
هرگز حتی به مناظر بیرون از این ترن نگاه نکردیم و فقط در فکر رسیدن بودیم، به کجا، ناکجا آباد ....
این موجود شوم، با آمدنش، قوه تعقل ما را قلقلک داد، به ما آموخت که خوشبختی در لذتهایی نهفته بود که بیش از هر چیز دم دستمان داشتیم و ما در پشت کوهها و در کران افق به دنبالشان بودیم.
لذتهایی که اکنون برایمان آرزو شدند و از ترس این نامیمون نافرخنده، یارای حظ بردن از آن را نداریم.
لذت یک بوسه کوچولو، یک در آغوش کشیدن صمیمی، یک دورهمی یا جشن تولد گرم، یک دست دادن قرص و محکم، و خیلی خیلی مناسبات ساده ولی لازم دیگر.
با این اوصاف، تا امید هست، زندگی باید. انسان موجود عجیبی است که در بطن خلقتش سازگاری با سخت ترین ناسازگاری ها ودیعه گذاشته شده است. جنگ، بیماری، آوارگی، بلایای طبیعی و .... آزمونهای سختی هستند که انسانها در دورانهای مختلف آنها را از سر گذرانده اند و هنوز نسلشان باقی مانده.
پس در این دوران هم یقین داریم که :
این نیز بگذرد.....
نظر 4
محمد مولوی 24 مهر 1399 14:44
سلام و درود استاد مقدم عزیز
عالی یود
کاویان هایل مقدم 24 مهر 1399 15:47
عزیزید مهندس جان
اکرم بهرامچی 24 مهر 1399 22:58
درودها استاد گرامی
حقیقتی تلخ را دقیقا به تصویر کشیدید دست مریزاد
کاویان هایل مقدم 26 مهر 1399 10:24
سپاس بانو از توجه تان