در گوش من آیه ی شفا میخواند
آن لب که غزل های تو را میخواند
بر پرده ی چشمان سیاهت تا صبح
دستی روی کعبه ات دعا میخواند
با پای نیاز دل به سوی تو دویده
از مروه ی عشق تو صفا میخواند
قربانی تو جان شده مقبول بیفتد
مُحرم به تو تیغ در منی میخواند
لبخند رضای تو بمن داد بشارت
فریاد دلش چه بی صدا میخواند
برگشت چو از وادی تو آیت حیران
شاعر شده و شعر خدا میخواند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 14 تیر 1401 23:47
سلام ودرود