هوا ابری و غربت اشک دارد
چه باید گفت، خلوت اشک دارد
خبر از کربلا آمد، دلم رفت
ندا آمد که تربت اشک دارد
به پابوسی سفر کردم حرم را
قدم ها ریخت، قسمت اشک دارد
زمان چرخید و من فهمیده بودم
قدم کم نیست، غیبت اشک دارد
حسینم! ظهرِ عاشورا چه کردی؟
که دینم بعدِ دِینت اشک دارد
> آرمان پرناک
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 31 امرداد 1400 10:57
سلام ودرود
آرمان پرناک 31 امرداد 1400 11:39
سلام جناب عاجلو
سپاس از زحمتتان
ایمان جلیلی 04 شهریور 1400 15:30
این شعر را هر روز باید خواند و خواند و لذت برد. درود بر وجود نازنینت دوست عزیزم
آرمان پرناک 04 شهریور 1400 20:51
سلام و درود بیکران بر دوست گرانقدرم جناب جلیلی عزیز
نظر لطفتان به این حقیر است
خیلی ممنونم
سلامت و برقرار باشید