زمین دعایش را
در گوش جیر جیرک نجوا کرد
جیر جیرک دیشب
دستان دعایش باران بود
وباغچه دعای مادرانه اش بر سر
آسمان،
پرواز پرستو را
توی ذهن ابریش تکرار کرد
تیغِ رعدچشمان ابر رادرید
باران، سکوت گریه کرد
بر گندم زاری که خوشه ای درآن باقی نمانده
کلاغها مترسک را دور زدند
خوشه چین دستانش را حنا بست
گمانم عروس کهنه رنج بر دستانش تاول زاییده
دیروز دختری با بغض
گیسوانش را به آب داد
انگار...
لطافت وریحانگی اش را از دنیا طلب دارد؟!!!
دنیا را که با او کاری نیست
فقط گلایول هایش پژمرد،
پای غرور آدمها
دستانش صدای خشک درد را می دهد
اماکسی دانه ی مورچه را هنوز ندزدیده
زندگی برایش هنوز زیباست
حنجره سکوت را فریاد زد
وپروانه در آتش اشتیاق سوخت
چگونه این قفس ها بر صبر ما خواهند رقصید
انها هم شوق تجربه پرواز رادارند
من چکامه دختران تاکم که خواهم رست
من از سلاله خورشیدم
خواهم تابید
قصه ی ریشه ایست که جوانه خواهدزد
دستان واژه هایم خواهند روئید
تاکوتاهی دستان دیوار
سارا (س.سکوت)
۲۰خرداد۱۴۰۰
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 23 خرداد 1400 20:42
درود بزرگوار ا
سارا (س.سکوت) 24 خرداد 1400 19:10
درود بر شما بزرگوار
سپاس استاد از حضورتان