خانه ام بی رنگ و رویت بی در و پیکر شده
خانه ی ارواح از ویرانه ام بهتر شده
بعد تو بتخانه ام در هم شکست آواره ام
خسته ام ، حتی اجاق خانه بی آذر شده
گوشت های پیکرم را این عرب ها خورده اند
استخوانم را مغول خورده ست، افعی تر شده
لاشه ام را نیمه شب اهل دلان دزدیده اند
خونِ من آغشته با تاریخ بی یاور شده
بی تو در ذهن خودم درگیر نامت بوده ام
این تناقض ها دوباره قصه ای پر شَر شده
آه ، کوروش مردم ات را در تباهی برده اند!
رفتی و درد و اَلَم بر سینه ها سرور شده
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 04 آبان 1400 08:03
درود بر شما
ادریس علیزاده 05 آبان 1400 00:51
مضمون سروده شما چه بموقع و در زمان مناسب قرار دارد، هرچند میشد برای چنین عظمتی سروده ای در خور شخصیت تاریخی که به واقع پدر ما آریائی تبارها محسوب می شود، اثری ماندگار خلق نمود بااین حال درود بشما و شرف شما بابت تفکر وطن پرستی
جمشید عزیزی 06 آبان 1400 00:38
درود بسیار زیبا