گوش کن قصه درام است شنیدن دارد
صحنه جرم از این زاویه دیدن دارد
خوب یا زشت ، جوانی به طریقی سر شد
هرچه من خوب شدم هی بد و هی بدتر شد
اولش با عطشی دست به دستم دادی
مدتی بعد رها کرده شکستم دادی
تکیه دادم به تو هرجا ثمرش لرزش شد
عاشقی در نظرم بعدِ تو بی ارزش شد
تو مگر داخل این خانه به زور آمده ای
تو شبی از وسط هاله ی نور آمده ای
من تو را شکل خودت دیدم و باورکردم
چقدر این دل وحشت زده را خر کردم
کعبه را سنگ زدی ابرهه! غارت کردی
تو به دل (بیتِ خداوند) جسارت کردی
توی چنگال تو یک عمر قرنطینه شدم
از تو و هر که شبیه تو پر از کینه شدم
خوردی از خونم و از خون دلم کم کردی
خانه را ، خاطره را ، واای جهنم کردی
نانجیبان همگی بعد خودت شاخ شدند
سوختم دم نزدم بعد تو گستاخ شدند
گرگها زوزه کنان بر بدنم چنگ زدند
جای چنگال به سرکوفته را سنگ زدند
در دلم عشق تو زخمی ابدی با خود داشت
شک نکن زخم تو آثار بدی با خود داشت
خون دل خورده ام این خون فوران خواهد کرد
و همین خون دل ، اسرار ، عیان خواهد کرد
محمد_نیکروش
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 اردیبهشت 1401 14:18
درود بر شما
محمد نیک روش 21 اردیبهشت 1401 18:20
زنده باشی. ممنون