غم می خورم لباس دلم تنگ می شود
تو نیستی و خانه چه بی رنگ می شود
موجم که خواست تا بزند سر به ساحلت
دیدم که بخت بد ،دلت از سنگ می شود
آنقدر در خیال تو را می کشم نفس
در جای جای سینه ی من جنگ می شود
در خلوت شبانه صدایم که می کنی
گوشم پر از طنین خوش آهنگ می شود
قلب تو را قدم به قدم فتح می کنم
تیمور من بخاطر تو لنگ می شود
همراه با ستاره ی قطبی در آسمان
قلب من فلک زده آونگ می شود
بی روسری طواف خیالت که می کنم
پیشانی ام نشانه ی صد انگ می شود
گاهی برای خودم نه ،دلم برای تنت
جای تمام بی کسی ام تنگ می شود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 18 آذر 1402 23:51
.مانا باشید و شاعر
مجید ساری 19 آذر 1402 14:52
درود بر شما ماهسرای غزل خانم شایگان گرانقدر
شعر بسیار زیبایتان را دوست داشتم
و خوشحال شدم یکبار دیگر از قلم سبز و بارانی تان لذت ببرم
افرینها
امیدوارم هرجا هستین بهترین های زندگی نصیبتون گردد
و قلم لطیف و زیبای بهاری تون پر فروغ انشالله
و اگر هم شب یلدا سعادت زیارت مجددتان میسر نشد
پیشاپیش این شب را حضور ارزشمندتان تبریک میگم
مانا باشید و پویا
محمود فتحی 19 آذر 1402 19:45
احسنت بانو شایگان بزرگوارپرووازه های دل چسب زیبای سرودیدگرامی
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 11 بهمن 1402 23:45
درود بر شما گرامی
بسیار زیبا بود
برقرار باشید و استوار
امیرصالح زمردی 06 اسفند 1402 04:28
" قلب تو را قدم به قدم فتح می کنم / تیمور من بخاطر تو لنگ می شود" ، بیت زیبایی بود .