پر خاطرات رقم خورده ای
که هر روز یکیشو ورق میزنه
خودشم مث دکمه ی پیرهنش
یه عمره که بی اون لق میزنه
###
نشسته پس شیشه ی انتظار
به بیرون این بیکسی زل زده
به این بی قراریه بی انتهاش
دوباره یه رنگ تحمل زده
####
برای نگاهش دعا میکنه
شده چشمای عاشقش تارتار
با آهش خدارو صدا میکنه
بذار جون بدم واسه دیدار یار
#####
همش خیره به چادر همسرش
یه سردرگمه،با خودش لج شده
نفس هاش شده کمتر از سرفه هاش
زیر بار غم قامتش خم شده
######
کسی حال حرفاشو اصلا نداشت
داره با خودش دردو دل میکنه
پدر عاشق بچه هاشه ولی
پسر اونو تنهایی ول میکنه
#######
یه شهر شلوغه پر از همهمه
یه دنیا پیاده یه دنیا سوار
نشسته ولی پشت سد سکوت
یه سالمندِ با حسرت و انتظار
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 22 خرداد 1402 23:23
!درود
آرزو بیرانوند 24 خرداد 1402 07:38
درود برشما استاد????????????
فیروزه سمیعی 23 خرداد 1402 21:04
درودتان مهربانو آرزو
خیلی زیبا و غمناک و موزون
زنده باد
آرزو بیرانوند 24 خرداد 1402 07:38
درود عزیزم ممنونم از تشویقتون از کامنتتون سپاسگزارم