این غزل سروده ی سال۱۳۸۱است
گفتم شبی شعری بسرایم برای تو
بامصرعی به قافیه ی چشم های تو
شرمنده ام که آمدی وهیچکس نبود
رفتم درون خویش،همین پیش پای تو
ای آفتاب،غزلی بخوان درتب نگاه
تاقطره قطره بازبنوشم صدای تو
بوی خزان گرفته ام ومیکنم غروب
دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو
مثل همیشه تنگ غروب آمدم ولی
دیدم که پشت پنجره خالیست جای تو
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
تمشک رنگی
-
سعید کریمی
-
باقر رمزی باصر
-
فرهاد نیکبخت
-
ترانه اسماعیلی
-
علی حسام زاده
نظر 4
امیر عاجلو 14 خرداد 1402 10:59
.مانا باشید و شاعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ 14 خرداد 1402 11:05
مچکرم جناب عاجلوی عزیز
شیما رحمانی 06 تیر 1402 22:34
درود بر شما عالی????????????????
حفیظ (بستا) پور حفیظ 06 تیر 1402 22:58
درودها بانو رحمانی بزرگواروبزرگ اندیش