مریمانه (۲۷)
اگرچه عشق برایم به جز شکنجه نخواست
هنوز ناجی چشمم در این گرفته فضاست
ببین که پنجه ی شب با دلم چهها کرده است؟!
غرورِ دستِ کریم و مقدَََّس تو کجاست؟
سپردهام به تو دریا! جزیره ی دل خویش
ولی به موج غمت این جزیره رو به فناست
شکنجههای غریبت که آشنای من است
ز جان غم زده کم کرد و از غم تو نکاست
دلم گرفته از این رود و از همین ساحل
بگو برای من آیا همیشه گریه سزاست؟
هراسِ از تو گذشتن چنان شکسته مرا
که انتظار امیدی، خیال باطل ماست
به جستجوی تو عمرم به باد رفت و دریغ
برای (تا تو) رسیدن هنوز فاصله هاست!....
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 4
شیما رحمانی 01 شهریور 1402 12:36
درودها جناب حفیظ ادیب همیشه لذت میبرم از خواندن مریمانه های سراسر شور و احساس شما بزرگوار????????????????????????
حفیظ (بستا) پور حفیظ 02 شهریور 1402 20:53
درودها بانوی فرهیخته شیما رحمانی سپاس بیکران من و مریم بانو را صمیمانه بپذیرید
صدیقه جـُر 02 شهریور 1402 15:14
درودها بر شما ادیب بزرگوار بسیار عالی موفق باشید ان شاءالله
حفیظ (بستا) پور حفیظ 02 شهریور 1402 20:55
متشکرم مهربانو صدیقه جر پویا باشید و مستدام و برقرار