«آرزوی خوشبختی»
کاش هرگز ظلم و بیدادی در این عالم نبود
کاش هرگز سینه ی آدم سرای غم نبود
کاش خورشیدی فروزان بود در دریای دل
شام تاری در دل دریای پُر ماتم نبود
کاش زخمی دل نمی شد اینچنین با تیر غم
از برای زخم دل سوز دلی مرهم نبود
کاش صبح روشنی در بند شام ظلمتی
یا که این نفس هوا در باطن آدم نبود
کاش چون نِی مرغ خوش آوا نمی شد پُر ز غم
کاش مرغ خوش نوا را خار گل همدم نبود
کاش می شد زندگانی پُر شود از شور عشق
یا که در این عالم فانی محبّت کم نبود
کاش می شد در مسیر زندگی نوری شویم
روشنی بخشیده آدم ، در پِی دِرهم نبود
کاش چون دالی نمی شد قامتی همچون اَلِف
کاش قامت زیر بار زندگانی خم نبود
کاش مرغ دل غزلخوان بود و شادی همدمش
روزگار دل چنین آشفته و دَرهم نبود
کاش می شد «مخلص صادق» جهان روشن شود
شام تار و ظلمتی در چرخه ی عالم نبود
شنبه99/11/4
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 دی 1402 22:51
درود بر شما
محمدهادی صادقی 04 دی 1402 08:20
درود و سپاس