3 Stars

باز دربند خودم، مسدود تر، زنجیر تر

ارسال شده در تاریخ : 02 آبان 1394 | شماره ثبت : H941570

...

باز دیرم گشته مولا ، از همیشه ، دیرتر
باز دربند خودم ، مسدود تر،زنجیر تر
/
روح مان پشت تب بی اعتقادی، پیر شد
روحمان پیرست و جانهامان خدایی، پیرتر
/
صد روایت از دم تیغ جهادت گفته اند
باز هم تیغ غمت، بر جانمان، شمشیرتر
/
ناله ها کردست دل ، با نینوای خواهرت
ناله ها از غربتت،جانسوز تر ، شبگیرتر
/
قرن ها بگذشته و کوفی هنوزم کوفی است
ناله ها پشت گلو مانده است ، بی تاثیرتر
/
از همان تیری که با اصغر به اندوهم کشید
گشته صدها تیر بر جان و گلومان ، تیرتر
/
جان مولا ، گر چه دلگیر و پریشانم ،ولی
عصر عاشورا ز عصر جمعه ها ، دلگیرتر

حسین دلجووو

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 229 نفر 352 بار خواندند
حسین دلجویی (02 /08/ 1394)   | امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) (03 /08/ 1394)   | مسعود احمدی (03 /08/ 1394)   | دادا بیلوردی (03 /08/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (03 /08/ 1394)   | مهدی صادقی مود (03 /08/ 1394)   | پوران محتشم (05 /08/ 1394)   | جواد صارمی (06 /08/ 1394)   | محسن بیاتیان (06 /09/ 1394)   | محمد جوکار (09 /09/ 1394)   | مجتبی جلالتی (19 /01/ 1399)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
دادا بیلوردی (03 /08/ 1394)  مسعود احمدی (03 /08/ 1394)  پوران محتشم (05 /08/ 1394)  محسن بیاتیان (06 /09/ 1394)  مجتبی جلالتی (19 /01/ 1399)  
تعداد آرا :5


نظر 11

  • امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی)   03 آبان 1394 14:32

    با عرض سلام و ارادت جناب دلجویی نازنین و بزرگوار
    از اشعارتان لذت میبرم
    درود بر شما
    یا حق

    • حسین دلجویی   05 آبان 1394 14:03

      درود بر استاد زلال دلم جناب سخن سنج
      اقا پیکچر جدید مبارک
      به به
      بزنم به تخته
      ماه ه ه ه ه ه ه ه

      applause applause applause applause applause
      rose rose rose rose rose
      love struck love struck love struck love struck love struck love struck

      ماهی تو که نقشت به سبوح آمده است
      آئینه ز دستت به ستوه آمده است
      خورشید اگر محو تماشای تو نیست
      دلگیر مشو ز پشت کوه آمده است

  • مسعود احمدی   03 آبان 1394 16:20

    rose rose rose

    • حسین دلجویی   05 آبان 1394 14:04

      درود بزرگوار...خوش امدید و سپاسگزارم...

      آمدم جان به نگاهت بسپارم ، که نشد
      بر لبت حادثه ی بوسه بکارم ، که نشد
      /

      آمـدم تا که ز چشمت غزلی ساز کنم
      غزلی گوشه ی چشمت بنگارم که نشد
      /

      چکنم ، ایل و تبارم همه شاعر بودند
      خواستم شعر شود ایل و تبارم ،که نشد
      /

      آمدم تا که مگر فاصله ها خط بزنم
      بسکه از فاصله هایم گله دارم ،که نشد
      /

      آمدم تا که مگر عشق به سامان برسد
      انتهای من و تو ، نقطه گذارم ،که نشد
      /

      چه کنم شاعر و تنهایی و غم هم زادند
      آمدم اشک بر این شعله ببارم ،که نشد
      /

      آمـدم تا کـه مگر عشق به خلوت ببرم
      منکه درخلوت خود جز تو ندارم ،که نشد
      /

      خواستم غنچه ی لب های تو را شعر کنم
      این دل خسته به دستت بسپارم ،که نشد


      حسین دلجوو

  • دادا بیلوردی   03 آبان 1394 17:33

    قرن ها بگذشته و کوفی هنوزم کوفی است
    ناله ها پشت گلو مانده است ، بی تاثیرتر
    *
    درود بر استاد دلجوو
    بسیار متأثر شدم از احساس عمیقتان rose
    .
    تـمام سـرّ تــــو را دل، عیـان نمـــــــــــی دانــد
    و از مکــان تـو حتّـــی نشان نمـــــی دانـد
    تــو آمــدی و گـذشتـــی ولی دریـن عـــــرصه
    کجـا و در چـه مقـامـی جهان نمــــی دانـد
    بـجـز همیـن کـه تـرابــی بـه کــــربــلا داری
    عــلامتــــی ز تـو اینـک روان نـمــــــــــی دانـد
    دل از کمـال نـگاهـت بـه عـمقِ حیــرانـــــی
    سُـرایـدت بـه کــدامیـن زبـان نـمــــــــی دانـد
    اجـازه ده کــــه بـه نـامـت غـــزل صفا گیــرد
    ای آنـکــــه رازِ عبـورت زمـــان نـمــــــی دانـد!
    حسیــن عـاشق سرمست حسیــن محو حضور
    حسیــن کـانِ یـقیـن کــــــــه گمـان نمی دانـد

    • حسین دلجویی   05 آبان 1394 14:06

      درود و سلام بر جناب بیلوردی گل و بزرگوارم
      سپاس از صفای چهره ی ماه و شمیم قدوم گل افشانتون بزرگوار...

      نشسته ام به امیدی ، هوای چشمانت
      که جان خسته سپارم برای چشمانت
      /
      کنار ساحل کارون گشوده آغـوشم
      که باز و بسته شود پا بپای چشمانت
      /
      به نام معجزه امشب چه التجاها رفت
      به پای معجر مشکل گشای چشمانت
      /
      چه قدر شعر و غزل نذر کفتران بکنم ؟
      چه قدر دانـه بریزم برای چشمانت ؟
      /
      غزال من غزل من ، غریب افتاده ا ست
      چنین که مانده هنوز ابتدای چشمانت
      /
      فقـیه شهر که عمری ملامتم می کرد
      چرا شده ست خودش مقتدای چشمانت؟
      /
      چه حاجتی به تفاعل ز خواجه ، وقتیکه
      نوشته درد دلم گوشه های چشمانت
      /
      همیشه شعر نگاهت سرود جاشوهاست
      غزل غزل ز تو از ماجرای چشمانت
      /
      به التـجای خدایم سپاس ها دارم
      برای دین قشنگ بــهای چشمانت
      /
      بیا که دست نیازم در آسمان ها ماند
      به استجابت ناب دعــای چشمانت

      حسین دلجووو


  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   03 آبان 1394 20:04

    از همان تیری که با اصغر به اندوهم کشید
    گشته صدها تیر بر جان و گلومان ، تیرتر
    /
    جان مولا ، گر چه دلگیر و پریشانم ،ولی
    عصر عاشورا ز عصر جمعه ها ، دلگیرتر
    rose rose rose rose rose
    درودهااااااااااا واجرتان با سید الشهدا(ع)

    • حسین دلجویی   05 آبان 1394 14:05

      درود بر ماهبانوی آب و ایینه و آفتاب مهر و عسل و غزل
      بی نهایت سپاسگزارم بزرگوار...

      آمدی عشق تو یک باره سرافرازم کرد
      پر دل وا شد و شایسته ی پروازم کرد
      /
      بی تو شب در صدد قـصه ی پایانم بود
      تا پـگاه رخ تو سر زد و آغازم کرد
      /
      از هـمان مدرسه افسون تو شد راهبرم
      گوشه چشم تو از درس و سخن بازم کرد
      /
      گر چه در حلقه گیسوی تو مشروط شدم
      لیک در بزم غزل مصدر و ممتازم کرد
      /
      روستا زاده ای از شعر و ادب بیگانه
      چشم شهلای تو یک باره غزل سازم کرد
      /
      گر چه دل درخط چشم سیهت قافیه باخت
      عشق پیدا شد و غم قافیه پردازم کرد
      /
      ناز بانــوی پریچـهر، که مضمون دلی
      آمدی عشق تو یک باره سرافرازم کرد


      حسین دلجووو

  • جواد صارمی   06 آبان 1394 21:30

    احسنت rose

    • حسین دلجویی   14 آبان 1394 17:05

      جناب صارمی گرامی
      درود بر شما و مهتابی حضور مهرافشان و منیرتان
      بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از صفای قدم و شمیم بهاران بخش نگاهتون

      نمیشود که شوی یک دمی فراموشم
      تویی که شهد لبت با ترانه مینوشم
      /

      برای از تو نوشتن همیشه کم دارم
      برای از تو سرودن همیشه میکوشم
      /

      تو شهد آب حیاتی که حسرتت باقیست
      تو سکر جام شرابی که با تو میجوشم
      /

      همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
      همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
      /

      عجب مدار پلنگی به چنگ آهویی ست
      عجب همین که پلنگم به چنگ آهوشم
      /

      همیشه در دل خود جاودانه می سوزم
      اگر چو آتش زرتشت سرد و خاموشم
      /

      از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
      هـنوز پـیرهنم را نشـسته می پوشم *

      حسین دلجووو

  • محسن بیاتیان   06 آذر 1394 23:46

    سلام و شب به خیر
    غزل بسیار زیبایی بود و از مظلومیت حماسه امام سروده اید احسنت و مرحبا
    ناله ها کردست دل ، با نینوای خواهرت
    ناله ها از غربتت،جانسوز تر ، شبگیرتر
    /
    قرن ها بگذشته و کوفی هنوزم کوفی است
    ناله ها پشت گلو مانده است ، بی تاثیرتر
    /
    از همان تیری که با اصغر به اندوهم کشید
    گشته صدها تیر بر جان و گلومان ، تیرتر
    پاینده باشید و شاد rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا