مترادف دل من شده خون داغداران
که ورای هر ثنایی عطش گناه دارم
به ستیزگی نگنجم که تکلف عمیقی
به درون سرزمین و سر سربه راه دارم
چه مسیر ناخوشی را شده ام سلوک مطلق
چه تفکر منیری زتبار ماه دارم
سر نا مرید من خم نشود ز خدعه شیخا
که تردد و گمانی من از این پناه دارم
همه ی سوال و جهدم که چگونه فاش باشم
و چرا درون قلبم همه روزه آه دارم
متساوی گمانم شده لعبت زمانه
و ز نحوه ی قمارش چه بسی گواه دارم
چه امانتی سپردی که جنون تعهدم شد
چه درایتی نمودی که دلی تباه دارم
همه جا سر ارادت شده درگه تعالی
و درین هوای بحران هوس پگاه دارم
همه ی خیال و فرضم شده داستان گنگی
که جراحتی مداوم ز عناد شاه دارم
اثرات عالی تب شده هاله ی وجودم
که گمان و اعتمادی به سعید و راه دارم
د آریا 28 فروردین 402
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 30 فروردین 1402 08:29
سلام ودرود